عنوان پایاننامه
بررسی تاثیرخلاقیت درمانی بر کاهش علایم وسواس فکری -عملی درمراجعان به کلنیک های شهرتهران
- رشته تحصیلی
- روانشناسی بالینِی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه پردیس البرز شماره ثبت: 1047;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 75315
- تاریخ دفاع
- ۱۳ مهر ۱۳۹۴
- دانشجو
- یاسمن حمیدی
- استاد راهنما
- علی اکبر ارجمندنیا
- چکیده
- هدف: هدف کلی از این پژوهش بررسی تأثیر خلاقیت درمانی در کاهش علایم وسواس در مراجعان OCD بود. روش:این مطالعه یک پژوهش شبه آزمایشی است که با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و بر روی 15 نفر مبتلا به اختلال وسواسی - جبری و در سال 94 اجرا شد. افراد از طریق نمونه گیری در دسترس با رعایت معیارهای ورود انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. مداخله به صورت 24 ساعت خلاقیت درمانی گروهی بود که با اصول و مقیاس Yale-Brown مصاحبه انگیزشی تلفیق و به گروه مورد آزمایش ارایه شد. یافتهها: داده¬های پژوهش نشان داد که آموزش خلاقیت موجب افزایش سطح مولفه¬های فراشناختی خلاقیت در مراجعان آموزش دیده شده است . این تفاوت به صورت معنی داری بین گروه آزمایش و کنترل به اثبات رسید. تحلیل نتایج نشان داد که چنانچه خلاقیت با یک برنامه منظم و از پیش طراحی شده مورد آموزش قرار گیرد، تغییر مثبتی در مولفه های فراشناختی به وجود آورده و سیری افزایشی خواهد یافت . این نتایج همسو با تحقیقاتی است که گیلفورد(1950) تورنس(1969) ریکاردز(1988) فریر(1996) کر و گاگلیاردی(2006)در باره آموزش خلاقیت انجام داده اند و مدعی شده اند که خلاقیت در سطح مولفه های فراشناختی(سیالی، انعطاف پذیری و ابتکار ) قابل آموزش است. بحث و نتیجهگیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت آموزش خلاقیت قادر است سطح عملکردی ذهن و شخصیتی افراد را برای کارکردی و انطباقی بهتر و بالاتر ارتقاء دهد . با توجه به یافتههای پژوهش حاضر میتوان اظهار کرد خلاقیت فاکتوری آموختی است و آموزش آن میتواند تأثیر بسزایی در کاهش علائم وسواس داشته باشد. در واقع ارائه روشهای ویژهی آموزش خلاقیت به نحوی که در راستای برنامهی درمانی باشد باعث بهبود مراجع خواهد شد.
- Abstract
- Aim: The aim of this study was to investigate the influence of creativity therapy in reducing symptoms of clients' OCD. Method: This quasi-experimental study with pretest-posttest control group of 15 OCD clients and was conducted in 2015. Clients were chosen by sampling of compliance with the inclusion criteria and were randomly assigned to two groups. Creative therapy intervention was conducted for 24 hours, by using the Yale-Brown scale with the principles of motivational interviewing and presenting experimental group. Results: The data showed that the increased level of creativity training meta-cognitive components of creativity has trained clients. The difference between the experimental and control groups was established. The results indicated that if creativity with a regular schedule and the training is planned, positive changes in meta-cognitive components to create and increase satiety. These results are consistent with research that Guilford (1950), Torrance (1969) Rickards (1988), Freire (1996) Choir and Gagliardi (2006) about teaching creativity have done and have argued that the components of cognitive creativity (fluency, flexibility and initiative) is teachable. Conclusion: It can be concluded that training the mind and personality of creativity is able to work and promote better compliance and higher. According to the findings of this study can be said is creativity is a learnable factor that can have a significant impact in reducing OCD symptoms. In fact presents special methods of teaching creativity in a way that is in line with the treatment program will enhance the authorities.