عنوان پایاننامه
بررسی رابطه فراوانی منابع طبیعی و رشد اقتصادی با استفاده از مدل جایگزینی سرمایه در اقتصاد ایران
- رشته تحصیلی
- اقتصاد انرژی و بازاریابی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده اقتصاد شماره ثبت: 1016;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 36626
- تاریخ دفاع
- ۰۸ مهر ۱۳۸۶
- دانشجو
- محمدامین نادریان
- استاد راهنما
- ابوالقاسم مهدوی مزده
- چکیده
- در ادبیات اقتصادی تئوریهای متفاوتی در خصوص رابطه بین فراوانی منابع طبیعی و رشد اقتصادی ارائه شده است. مطالعات تجربی صورت گرفته پس از شوک اول نفتی توسط جمعی از اقتصاددانان نشان می دهد که رابطه بین فراوانی منابع طبیعی و رشد اقتصادی رابطه ای منفی است. همین مسئله زمینه شکل گیری مفهومی تحت عنوان نفرین منابع را در ادبیات اقتصادی پس از سال 1990 ایجاد کرده است. اما از سوی دیگر برخی از اقتصاددانان به ویژه اقتصاددانان نهادگرا بر این اعتقادند که رابطه بین فراوانی منابع طبیعی و رشد اقتصادی الزاماً رابطه ای منفی نیست بلکه این مدیریت نادرست منابع بادآورده حاصل از منابع است که منجر به این رابطه منفی می شود. بر همین اساس تئوریهای گوناگونی در جهت تبیین این رابطه منفی و نحوه دفع آن در ادبیات اقتصادی مطرح شده است. یکی از این تئوریها تئوری جایگزینی سرمایه است که معتقد به جایگزینی سرمایه طبیعی با دیگر سرمایه های فیزیکی, انسانی و اجتماعی است که توسط جیلفاسون در سال 2000 ارائه شده است. در این پایان نامه تلاش شده تا با استفاده از روشهای اقتصاد سنجی و تکنیکهای سری زمانی خود توضیح با وقفه های گسترده (ARDL) و خود توضیح برداری (VAR) میزان تطابق شرایط اقتصاد ایران در شوکهای اول, دوم و سوم نفتی با این تئوری سنجیده شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که اقتصاد ایران با وقفه ای شش ساله دچار نفرین منابع است و سرمایه طبیعی در طی همین دوره جایگزین سرمایه فیزیکی شده اما تأثیر آن بر سرمایه انسانی عمدتاً مثبت بوده است. به بیان دیگر نتایج تحقیق حاکی از نوعی عدم تعادل بین انواع مختلف سرمایه است که می توان آن را در تأثیر این نوع سرمایه بر رشد اقتصادی مشاهده کرد. سرمایه طبیعی در ایجاد این عدم تعادل نقش منفی بر سرمایه فیزیکی داشته اما تأثیر آن بر سرمایه انسانی عمدتاً مثبت بوده است. در واقع عدم تأثیر سرمایه انسانی بر رشد در این دوره سرمایه طبیعی نبوده است بلکه سرمایه طبیعی باعث افزایش کمی سرمایه انسانی شده اما مدیریت نامطلوب این سرمایه انسانی باعث شده تا تأثیر سرمایه انسانی بر رشد بسیار ناچیز باشد.
- Abstract
- There are different theories about the relationship between natural resources abundance and economic growth. The empirical works based on causal empiricism after the first oil shock shows that the relationship between natural resource abundance and economic growth is extensively negative. Therefore a new emerging literature in economics titled "resource curse" was created. On the other hand, however, there are economists who don't believe in this negative relationship as an economic rule. They believe that it is the mismanagement of the windfall gains from natural resources that inhibit growth. They developed a new family of theories that describe the mechanism of the relationship between economic growth and natural resources and present the ways of avoiding the negative relationship. One of the most recent explanations in this area is the "natural capital crowding out effect" that is proposed by Gylfason. In this thesis we evaluate the degree of correspondence between Iranian economy and the natural capital according to the crowding out effect explanation during the oil shocks. Auto regressive distributed lag (ARDL) and vector auto regressive (VAR) are the basic techniques that we use for our econometric evaluation. The results show that natural resource abundance has a negative impact on economic growth with six years time lag. At the same time it is concluded that natural capital has crowded out physical capital but it doesn't show such an impact on human capital as well. Consequently we can say that there are imbalances on the effect of natural capital; human capital and physical capital on economic growth of Iranian economy in the specified period. Natural capital does have some negative impact with some lag on physical capital while physical capital shows its positive impact on growth. But the relationship is completely different for human capital. In fact natural capital has positive impact on human capital in the specified period while it doesn’t have a m