عنوان پایان‌نامه

مبارزه با ترویسم و گسترش حوزه عملیات ناتو به افغانستان



    دانشجو در تاریخ ۰۶ بهمن ۱۳۸۷ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "مبارزه با ترویسم و گسترش حوزه عملیات ناتو به افغانستان" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    روابط بین الملل
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP2316;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 39838
    تاریخ دفاع
    ۰۶ بهمن ۱۳۸۷
    استاد راهنما
    حمیرا مشیرزاده

    سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با استناد به ماد? (5) «معاهد? آتلانتیک شمالی» اولین مأموریت فرااروپا-آتلانتیکی خود را در افغانستان به اجرا درآورد. در این جهت، ناتو فرماندهی «نیروی مساعدت امنیت بین المللی» موسوم به ایساف را در اوت 2003 به عهده گرفت و در ادام? این روند مسؤلیت امنیتی سراسر افغانستان را در اکتبر 2006 پذیرفت. این پژوهش این مسئله را مورد بررسی قرار می¬دهد که چرا حوز? عملیات ناتو به عنوان یک سازمان امنیتی منطقه ای به افغانستان گسترش یافته است. در بهر? اول این پژوهش گسترش حوز? ناتو در سه زمین? اعضاء و شرکاء، کارکردها و مسؤلیت¬ها و عملیات¬ها و مأموریت¬ها مورد توجه قرار می¬گیرد. پس از آن گسترش حوز? عملیات ناتو به افغانستان به عنوان یک نهاد جمعی از اوت 2003 بررسی می¬شود. سپس در فصل سوم طرح¬واره¬ای مفهومی در چارچوب نظام امنیت همکاری¬جویانه ارائه می¬شود. در بهر? دوم دو فرضیه ای که در برخی از متون برای تبیین گسترش حوزه عملیاتی ناتو به افغانستان ارئه شده، یعنی ملاحظات حقوق بشری و تضمین صدور انرژی منطق? آسیای مرکزی به غرب، مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرند. در این بهره نشان داده می¬شود که فرضیه اول با توجه به تجربه متفاوت در مورد سومالی و فرضیه دوم با توجه به مصادیق تجربی قابل پذیرش نیستند. در بهر? سوم فرضی? اصلی این پژوهش برمبنای متغیر مبارزه با تروریسم با توجه به شاخص¬بندی صورت¬پذیرفته بررسی و ارزیابی می¬شود. این بهره مشتمل بر سه مبحث اقدامات اولی? ایالات متحده و ناتو جهت مبارزه با تروریسم پس از یازده سپتامبر، سازوکارهای ناتو به منظور مبارزه با تروریسم پس از یازده سپتامبر و مبارزه با تروریسم در افغانستان توسط ائتلاف تحت امر ایالات متحده و به¬طور ویژه توسط ایساف تحت امر ناتو است. با استفاده از شواهد موجود نشان داده می شود که گسترش حوزه عملیاتی ناتو به افغانستان بیش از هر چیز ناشی از تعریف مجددی است که اتحادیه از نقش تروریسم در تهدید امنیت بین الملل دارد و عملیات در افغانستان نیز در این جهت معنادار می شود. در مجموع عملیات افغانستان فراتر از رویه¬های امنیتی جاری و معمول ناتو با توجه به ادراک تهدید تروریسم، نقشی مهم در تکوین هویت جمعی اتحادیه ایفا کرده است. این امر نشان داد که اتحادیه چارچوب نهادی مناسبی به منظور مبارزه با تروریسم با تکیه بر ابزارهایی چون تعاملات دیپلماتیک، مبادل? اطلاعات، اقدام نظامی و همکاری¬های دفاعی دارد. علاوه بر این ناتو پس از یازده سپتامبر و در عصر تروریسم، ثبات را در زیرمحیط¬های امنیتی مجاور جامع? اروپا- آتلانتیک پیش برده است
    Abstract
    Abstract The North Atlantic Treaty Organization, NATO, launched its first series of operations outside the Euro-Atlantic region in Afghanistan in 2003. It took command of the UN-mandated International Security Assistance Force (ISAF) in August 2003 and was charged with providing the security of Afghanistan in October 2006. This research investigates why NATO, as a regional organization, decided to expand its area of operations to include Afghanistan. In the first chapter of this thesis, the enlargement of NATO in terms of 1) its members and partners, 2) its functions and responsibilities, and 3) its operations and missions is discussed. The expansion of NATO’s area of operations to Afghanistan since August 2003, i.e., when it took command of ISAF as a collective international institution, is described in the second chapter. In order to explain this expansion, a conceptual framework on the basis of the idea of cooperative security systems is developed in the following chapter. In the second part, two hypotheses that are often raised in order to explain NATO’s engagement in Afghanistan are examined in two chapters. The first chapter deals with the role of human rights considerations. This hypothesis, however, is rejected on the basis of the very different approach of NATO to such considerations in the case of Somalia. The second hypothesis, i.e., the impact of energy considerations, is refuted on the basis of the existing data about energy sources and routes as far as Afghanistan is considered. In the third part, the main hypothesis of this thesis is fully discussed. NATO’s fight against terrorism is here proposed to be the main factor leading to NATO’s expanding its area of operations to Afghanistan. This part consists of three chapters. In the first chapter the primary measures undertaken by the U.S. and NATO in the fight against terrorism after 9/11 is discussed. The second chapter deals with the mechanisms developed by NATO (in terms of forces, operations, capabilities, cooperation and partnership, and consequence management) in its fight against terrorism. And the fight against terrorism in the Afghanistan by the U.S.-led coalition, and especially the NATO-led ISAF, is examined in the third chapter. This thesis shows how the Alliance’s redefinition of international security and the significance of terrorist groups’ threat in this regard make NATO’s engagement in Afghanistan meaningful. It is argued that the operations in Afghanistan which can be read to be outside NATO’s normal security practices have played a significant role in constituting a new identity for the Alliance.