عنوان پایاننامه
بررسی سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در توسعه حقوق زنان
- رشته تحصیلی
- مطالعات ایران و سیاست گذاری عمومی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP2322;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 39905
- تاریخ دفاع
- ۲۳ دی ۱۳۸۷
- دانشجو
- غزاله اوقانی
- استاد راهنما
- مجید وحید
- چکیده
- امروزه بحث توسعه و روند حرکت به سمت ارتقای کمی و کیفی شاخصه¬های پیشرفت و توسعه از جمله عوامل بسیار مهمی هستند که تمام تلاش تصمیم¬گیران و سردمداران کشورها به خصوص جهان سوم را به خود مشغول داشته است. کشور ما نیز از این مقوله جدا نیست. توسعه سیاسی که مستلزم تحقق توسعه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است، یکی از اهدافی است که دولت¬های خواهان پیشرفت بدان نظر دارند، اما توسعه تنها برداشت کلامی از یک حرکت نیست، بلکه خود گرایش¬ها و مقدمات خاصی را می¬طلبد که راه را جهت حرکت جامعه به سوی آینده توأم با رفاه اقتصادی و آرامش خیال هموار کند. از آن جمله می¬توان به بهره¬گیری از همه امکانات نیروهای بالقوه و بالفعل در یک جامعه نام برد که به توانمندی نیروهای تصمیم گیرنده، در جهت ایجاد بهره¬وری بهتر و بیشتر می¬انجامد. هر قدر این توانمندی در به کارگیری نیروهای بالقوه و بالفعل با درایت و روشن¬بینی توام باشد، نه تنها روند حرکت به سمت توسعه تسریع می¬یابد بلکه باعث می¬شود همه سطوح جامعه از این روند رو به رشد بهره برند وبه رفاه نسبی، آرامش خیال، اطمینان و اعتماد دست یابند. باید دانست که توسعه صرفاً کمی نیست بلکه کیفی هم هست. توسعه یعنی تعالی انسان¬ها و کاهش نابرابریها و این واقعیت را نمی¬توان انکار کرد که بدون در نظر گرفتن زنان که نیمی از جمعیت کشورها را تشکیل می¬دهند، دستیابی به توسعه حقیقی میسر نخواهد شد. تاکنون در برنامه¬ریزی توسعه نقش زنان در مراحل مختلف به طور کامل و یا سیستماتیک مورد توجه قرار نگرفته و یا اثر این فرآیند را به وضع زنان مشخص ننموده که مسلماً همین مسأله ناتوانی برنامه¬های توسعه را در تاثیرگذاری و نتیجه کار به خوبی نمایان نموده است. رشد اقتصادی – کارایی پروژه¬ها – مشارکت همه جانبه – استفاده بهینه از منابع محدود – دستیابی به رفاه اقتصادی و عدالت اجتماعی ، همه و همه احتیاج به نظریه¬های جدید در توسعه دارد که صدالبته باید دربرگیرنده نقش زنان باشد. عدم وجود یک چهارچوب تحلیل مناسب برای وارد نمودن زنان در تجزیه و تحلیل پروژه¬ها و تصمیمات توسعه، از موانع اساسی موجود بر سرراه کاربرد نتایج تحقیقاتی و فعالیتهای بنیادی در جهت توسعه است. لحاظ کردن مسائل زنان، مشکلات و موارد خاص مربوط به این قشر از جامعه در تصمیمات و برنامه¬ریزی¬های توسعه و همچنین همکاری و مشارکت آنان در پروسه¬های توسعه¬ای دو موضوع کاملاً مجزا می¬باشد. زمینه¬های این حضور و مشارکت را می¬بایست دولتمردان فراهم آورند. هرچند که امروزه زنان در ایران از جایگاه و منزلتی متعالی¬تر از گذشته برخوردار هستند اما هنوز هم از تمامی پتانسیل¬ها و قابلیت¬های این گروه از اعضای جامعه به تمامی و به شکل بهینه استفاده نمی¬شود. حضور زنان در فرآیند مشارکت سیاسی و اجتماعی، دستاوردهای بی¬نظیری را برای جامعه و همچنین خود زنان به دنبال دارد: «زنان با حضور در عرصه¬های مختلف جامعه، نسبت به مقام، موقعیت و شئون اجتماعی خود آگاهی می¬یابند به این ترتیب به خودشناسی دست پیدا می کنند که از منظر اسلام زیربنای تمامی شناخته هاست . » همچنین برای خود در نظام سیاسی و اجتماعی جامعه نقش قائل بوده و خود را عضو فعال جامعه تلقی می نمایند و نسبت به اجتماع برحسب وظیفه، احساس مسئولیت می کنند. عوامل موثر در افزایش مشارکت زنان، موارد متعددی را دربرمی گیرد که از جمله مهمترین آنها می توان به جامعه¬پذیری سیاسی اشاره نمود. جامعه پذیری سیاسی فرآیند مستمر یادگیری است که به موجب آن، افراد ضمن آشناشدن با نظام سیاسی از طریق کسب اطلاعات و تجربیات به وظایف، حقوق و نقش های خویش در جامعه پی می برند . آموزش نیز رکن مهمی در مشارکت اجتماعی و سیاسی است . کلیدی¬ترین عنصر در توسعه یک جامعه، مردم آن جامعه یعنی مردان وزنان هستند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارتهای گوناگون برخوردار باشند. همچنان که «امیلی دورکیم» می گوید: «آموزش، فرایندی است که زن از طریق آن شیوه¬هایی را می¬آموزد که در اجتماع یا گروه، در زمینه¬های سیاسی، اجتماعی و فکری، دارای کارکردهایی هستند. » عنصر مهم دیگر آن است که شخصیت زنان از طرف جامعه، دولت و دیگر سازمانهای اجتماعی مورد توجه منطقی و معقول قرار گیرد و به آنها اهمیت داده شود تا صاحب شخصیت، فکر و خلاقیت گردند. اگر زنان به تناسب امکاناتی که فضای فکری جامعه، نظام آموزشی، فرهنگ سیاسی، فرهنگ خانواده و برنامه¬ریزی عمومی در اختیار آنها می¬گذارد به کشف استعدادها، ارتقا اعتماد به نفس، تفکر و عادت به فکر کردن و اعتلای شخصیت خود بپردازند طبیعی است که زمینه¬های مناسبتری برای مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان فراهم خواهد آمد. شرکت در عرصه عمومی جامعه نیاز به روحیه جمعی دارد. برای این منظور می بایست امکانات، شرایط و زمینه¬های لازم برای فعالیت¬های سیاسی و اجتماعی زنان در قالب تشکل¬های سالم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مانند احزاب سیاسی و سازمان های فرهنگی توسط دولت فراهم آید. و در نهایت از مهمترین وظایف دولت که می بایست در جهت تحقق آن به سیاستگذاری¬های بلند مدت و عمیق اقدام نماید، تلاش در جهت زدودن باورهای منفی و اشتباهی است که زن را موجودی تک بعدی، غیراجتماعی و محصور در خانه نشان می دهد. بنابراین اگر در سایه این عوامل، میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه افزایش یابد، به اعتقاد دانشمندان علوم اجتماعی از جمله ساموئل هانتیگتون یکی از مهمترین لوازم توسعه جامعه فراهم شده است.