الگوی مصرف فرهنگی در کلان شهر ها . شهرها و روستاها
- رشته تحصیلی
- پژوهش علوم اجتماعی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 58972;کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: رس 4538
- تاریخ دفاع
- ۱۹ اسفند ۱۳۹۱
- دانشجو
- اعظم نسیم افزا
- استاد راهنما
- عبدالحسین کلانتری
- چکیده
- رساله پیش رو در خصوص الگوی مصرف فرهنگی ساکنان کلانشهرها، شهرها و روستاها می¬باشد بر این اساس بررسی اینکه تفاوتی در الگوی مصرف فرهنگی در میان روستاها، شهرها و کلانشهرها وجود دارد یا خیر از اهداف اصلی این پژوهش می¬باشد. از آنجا که مصرف کالاهای فرهنگی در سال¬های اخیر اهمیت بسزایی در زندگی روزمره پیدا کرده است، لذا پرداختن به آن در چار چوب جامعه شناختی اجتناب ناپذیر است. از این رو در اینجا این سؤال شکل گرفت که امروزه با تغییراتی که در سطح جامعه در زمینه تعاملات میان شهر وروستا وپیدایی و گسترش رسانه¬های نوینی همچون ماهواره، تلفن همراه اینترنت و غیره، و توسعه شبکه راهها به وجود آمده است؛ می¬توان ادعای محو تدریجی تفاوت در سبک زندگی فرهنگی شهر و روستا را مطرح نمود؟ در این راستا تلاش شد تا با رویکرد¬های گوناگون ساختاری و استدلال¬های فردی شدن به مصرف فرهنگی در جامعه نگریسته و بر این مبنا بتوان دلایلی را استنتاج نمود. از میان رویکردهای عمده فوق ابتنای نظر ما بر رویکرد همسانی پیر بوردیو بوده است چرا که نظریه بوردیو می¬تواند به دلیل تأکید بر اجتماعی شدن گروه¬های خاص در دوران زندگی و تأثیر محیط و خاستگاه خانوادگی بر انتخابهای ذوقی افراد، تبیینگر تفاوت الگوی مصرف فرهنگی در گروه¬های کلان شهر، شهر و روستا باشد. روش تحقیق در این پژوهش تحلیل ثانویه داده¬های جمع آوری شده توسط شورای فرهنگ عمومی در سال 88 بوده است. جامعه آماری ساکنان 255شهر، و بیش از 1350روستای سراسر کشور می¬باشد. یافته¬های تحلیل نشان می¬دهد که:میزان مصرف کلیه کالاهای فرهنگی بررسی شده نظیر تلویزیون و ماهواره، سینما و تئاتر رسانه¬های مکتوب و مطبوعات، مطالعه کتاب، موسیقی و برنامه¬های صوتی، بازی و ورزش، در میان شهر و روستا و کلان شهر تفاوت معنا داری را نشان می-دهد. نوع مصرف کالاهای فرهنگی فوق نیز که توسط شاخص ذائقه اندازه گیری گردید تفاوت معنی داری را در میان شهر و روستا و کلان شهر نشان می¬دهد. تحلیل رگرسیون مدل تحقیق مربوط به میزان مصرف کالاهای فرهنگی نشان داد که سهم نسبی متغیر محل سکونت در پیش بینی تغییرات میزان مصرف نسبت به سرمایه اقتصادی و به ویژه سرمایه فرهنگی بسیار کمترمی باشد. تحلیل رگرسیون لاجستیک مدل مربوط به نوع مصرف کالاهای فرهنگی نشان داد که متغیر محل سکونت، و سرمایه فرهنگی سهم نسبی بالاتری را در پیش بینی تغییرات متغیر نوع مصرف، نسبت به سرمایه اقتصادی داشته اند. با توجه به نتایج فوق و رسیدن به الگوهای مشخص نمی¬توان گفت که سبک زندگی فرهنگی در جامعه ایران فردی شده است زیرا با فردی شدن رفتار در حوزه¬ای یافتن الگو در آن حوزه دشوار می¬گردد. همچنین تفاوتها نشان می¬دهد که جامعه ما یک جامعه توده¬ای با سبک زندگی فرهنگی یکسان نیز نمی¬باشدوبر این اساس می¬توان گفت که سبک زندگی فرهنگی هنوز تحت تأثیر ساختارهای جامعه قرار دارد.
- Abstract
- The present thesis studies the cultural consumption pattern in villages, cities, and metropolitans. So one of its main purposes is examining if there is any difference among villages, cities or metropolitans regarding the mentioned pattern. Our view in this thesis is based on consistency approach belongs to Piere Bordio, since that his theory due to stress on socializing special groups in lifetime and the effect of environment and family origin on people’s taste selections can explain the difference of cultural consumption pattern in above- mentioned three. Secondary analysis is used for analyzing the data gathered by public culture council in 1388. Here the population is consisting of the residents of more than 255 cities and 1350 villages across the country. The findings of this research show that there is significant difference with regard to the consumption level of all examined cultural goods such as TV, satellite, cinema, theater, written media, the press, reading, music& audio programs, game and sports among cities, villages and metropolitans. The kind of consumption of mentioned cultural goods which was measured by taste index also shows the significant difference among these three. Regression analysis of the consumption level research of cultural goods showed that relative share of residence variable in prediction the changes of consumption level is much less relative to economic capital and specially cultural capital. Logistic regression analysis of the model related to the kind of consumption of cultural goods showed that habitat and cultural capital variables relative to economic capital have had higher relative share in prediction of the changes of kind of consumption variable. With regard to the above findings and achieving to definite patterns, it cannot be said that cultural life style has been individualized in Iran Society since that by individualization of a behavior in a scope, finding the pattern in that scope becomes difficult. Also the differences show that our society is not a mass one with a same culture. So it can be said that cultural life style is still affected by society structures.