مقایسه مفهوم واقعیت در سینمای کیارستمی و سینمای نئورئالیسم ایتالیا
- رشته تحصیلی
- پژوهش هنر
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 47614
- تاریخ دفاع
- ۳۰ بهمن ۱۳۸۹
- دانشجو
- فائزه جعفریان
- استاد راهنما
- سید موسی دیباج
- چکیده
- بی تردید مفهوم واقع گرایی یا رئالیسم یکی از پیچیده ترین و چالش برانگیزترین مفاهیم چه در عرصه ی فلسفه و چه در وادی هنر است. کوشش های بی شماری که در تعریف و تدقیق این واژه صورت گرفته است شاهد این مدعاست. اما با وجود همه ی ابهامات و پیچیدگی ها آنچه میان نظریات و اندیشه های گوناگون مشترک است ، نفس باور به جهان مستقل از ذهن و دغدغه ی شناخت و نمایش آن است. اذعان به اینکه خارج از ذهن و بیرون از اندیشه ی ما ، جهان با همه ی پدیده ها و رویدادهایش موجودیتی مستقل دارد اولین شرط اندیشه ی رئالیستی است. با این بینش، هنر مبدل به آینه ای می شود برای ثبت و ضبط و انعکاس جهان بیرون از ذهن. و از آنجا که هنر در معنای اصیل آن به آفرینش و خلاقیت ذهنی هنرمند وابسته است در نتیجه برای هنرمند رئالیست، مواجهه با جهان و انعکاس آن به معنای گزینش آن بخشی از جهان و زندگی است که حاوی بیشترین بار هیجانی و حسی از زیبایی شناسی گردد. با این رویکرد، سینما به دلیل وساطت دوربین در میان سایر هنرها بیشترین قرابت را با واقعیت می یابد چرا که میان واقعیت دنیای خارج و ذهنیت فیلمساز ابزاری مکانیکی حائل می شود. اما درمیان سبک ها و گرایش های مختلف سینمایی، جنبش نئورئالیسم بیشترین تأکید را بر ثبت و ضبط واقعیت زندگی مردم ایتالیا در روزگار پس از جنگ جهانی دوم دارد. ویژگی های فرمی مشترک این سینما با آثار فیلمساز ایرانی، عباس کیارستمی بحث های بیشماری درخصوص شباهت یا تمایز این دو سینما میان منتقدین داخلی و خارجی به راه انداخته است. این رساله می کوشد با استناد به نظریات دو تن از نظریه پردازان سینما ژیل دولوز و اسلاوی ژیژک به مقایسه ی این دو سینما پرداخته وجوه تمایز و تشابه آنها را مشخص کند. واژگان کلیدی واقعیت ، امرواقعی، رئالیسم ، عباس کیارستمی ، نئورئالیسم ، ژیل دولوز ، اسلاوی ژیژک
- Abstract
- There is no doubt that Realism is one of the most complicated and challenging concepts both in art and philosophy. It is proven by numerous efforts done in defining this word. But what is common among various opinions in spite of all ambiguities, is believing to the world independent of the mind, trying to know and depict it. Confessing to existence of a world out of our thoughts and opinions is the first condition of realistic beliefs. Toward this attitude, art can be turned into a mirror for recording and reflecting the world outside the mind. And since art in its original meaning is dependent to the artist’s intellectual creativity, subsequently, for the realistic artists encountering the world and reflecting it has the meaning of selecting that part of the world and life which contains the more pleasure and aesthetic sense. With this approach, cinema because of interposition of camera has the most relationship with reality since there is a mechanical instrument between outside reality and director’s mind. But among different film movements, Neorealism has the most emphasis on recording the reality of Italian people’s life in post world war era. The common formal feature between Neorealism and Abbas Kiarostami, Iranian director, films has launched numerous discussions about their similarities and differences among domestic and foreign critics. These two movies have been compared in this thesis based on theories of two film philosophers: Gilles Deleuze and Slavoj Zizek.