عنوان پایان‌نامه

دوگانگی در شخصیت فرانسوا میتران : مطالعه ابهام های سیاست خارجی میتران نسبت به اتحاد آلمان



    دانشجو در تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "دوگانگی در شخصیت فرانسوا میتران : مطالعه ابهام های سیاست خارجی میتران نسبت به اتحاد آلمان" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    مطالعات فرانسه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 51656;کتابخانه دانشکده مطالعات جهان شماره ثبت: FR16 156 1390
    تاریخ دفاع
    ۲۷ مهر ۱۳۹۰
    دانشجو
    محمود گیلی
    استاد راهنما
    فریده علوی

    سال 1989-1988 به منزله آخرین فصل از جنگ سرد و تحول در سیاست شوروی به خصوص عاملی اساسی در این راستا محسوب می شود. از تابستان 1988 رویکرد گورباچف دیگر در چارچوب ادامه اهذاف سنتی مسکو قرار نمی گیرداز آن جهت که دیگر ادامه سیاست پیشین امکان پذیر نیست. تغییر لحن در دیپلماسی شوروی، تحول بنیادی در شرایط اروپای شرقی و موارد دیگری از این دست اروپای تقسیم شده برآمده از جنگ سرد را با چالشی اساسی روبرو می سازد. دستگاه دیپلماسی فرانسه چه واکنشی نسبت به این وقایع از خود نشان می دهد؟ فرانسوا میتران پس از دو سال تجربه هم خانگس در این زمان دومین ریاست جهموری خود را با برگ های برنده در حوزه سیاست خارجی آعاز می نماید و در این حالی است که او خود را ملزم به حفظ میراث ژنرال دوگل می دید و بیشتر از سال 1981 اجماع ملی در مورد نقش فرانسه در جهان را کسب می کند. از پاییز 1988 تا تابستان 1989 از طرفی سرگیری روابط فرانسه و شوروی و به ویژه سیاست نگاه به شرق و در اصل زیر سوال بردن منطق حاکم بر بلوک های شرق و غرب و از طرف دیگر تسریع بخشیدن به فرایند ساخت جامعه اروپایی راه فرانسه برای گذر از نظم حاکم کم و بیش به نظر می آید.از این رو مطالعه نقش سیاست خارجی فرانسه نسبت به اتحاد آلمان ضروری به نظر می رسد. رویکرد فرانسه در مورد مسئله آلمان همچنان استمرارمشهود راه گذشتگان در این زمینه از دوگل تا ژیسکار دستن باقی می ماند. از سویی فرانسوا میتران بنابر رویکرد چند سال اخیر خود بر خصلت قابل فهم امید به اتحاد دوآلمان تاکید می کند و از سوی دیگر او در این خصوص تردیدی آشکار از خود نشان می دهد و با احتیاطی کامل در این زمینه عمل کی کند تا فاصله تابستان 1989 از میتران این بیان محتاطانه گرچه رسیدن به اتحاد آلمان یک هدف مشروع است و رسیدن به این امر در حال حاضر قابل تصور نیست به گوش می رسد. از دید فرانسوا میتران آلمان ها به دنبال اتحاد هستند ولی مسئله ای که پس از آن به وجود می آید موضوع ژئوپولیتیک اروپا ست که حایز اهمیت است. میتران راه حل مسئله آلمان را زمانی میسر می داند که پروژه اروپا با ویزگی های مورد نظر او به انجام رسیده باشد و وحدت آلمان در این چارچوب امکان پذیر است. او بر این باور بود که این مسایل تنها زمانی قابل مدیریت است که سرعت وحدت دو آلمان از سرعت ساخت اروپا پیشی نگیرد و همزمان نیز موانع و مرزهای میان اروپای شرقی و غربی از میان برود. در این راستا ما در این تحقیق ابهامات سیاست خارجی میتران و تغییر لحن او را بعد از فروریختن دیوار برلین موضوع این پژوهش قرار دادیم.
    Abstract
    L'année 1988-1989 constitue le dernier chapitre de la guerre froide et l'évolution de la politique soviétique est bien sûr le facteur décisif dans ce sens : à partir de l'été 1988, l'action de Gorbatchev ne s'inscrit plus dans la continuité des objectifs traditionnels de Moscou; il n'est plus possible. Le ton nouveau de la diplomatie soviétique, la révolution de la situation en Europe de l'Est, tout conduit à la remise en question de la division de l'Europe héritée de la guerre froide. Comment la diplomatie française aborde-t-elle ces événements? François Mitterrand, après deux années de cohabitation, entame son deuxième mandat avec des atouts dans le domaine de la politique étrangère, il s'est imposé comme le gardien de l'héritage gaullien et représente, plus qu'en 1981, un consensus national sur le rôle de la France dans le monde; il peut se prévaloir d'une expérience et d'un statut international que lui reconnaissent ses pairs. De l'automne 1988 au printemps 1989, une relance des relations franco-soviétiques et, surtout, de la politique française à l'Est et sur fond de remise en cause de la logique des blocs, l'accéleration de la construction communautaire apparaît de plus en plus comme la voie française pour dépasser l'ordre établi.On se demande le poids relatif de la France par rapport à la réunification de l'Allemagne? L'attitude française sur la question allemande reste marquée par une évidente continuité. D'un côté, Mitterrand, conformément à son attitude depuis quelques années, met en avant le caractère compréhensible de l'aspiration à l'unité ; de l'autre, il marque une nette retenue dans un dossier où il s'impose la prudence. D'où, jusqu' à l'été 1989, une expression reservée : si « l'unification est un objectif légitime, elle n'est pas concevable pour l'instant » . Pour Mitterrand, les Allemands cherchaient leur unité. Mais le problème qui se posait ensuite était celui de la géopolitique européenne. La vision mitterrandienne postule que la résolution de la question allemande doit s'inscrire dans une durée qui permette l'accomplissement du projet européen. Tout reste gérable si ce mouvement vers la fin de la division de l'Allemagne n'avance pas plus vite que la construction européenne et la suppression générale des barrières entre l'Europe de l'Est et l'Europe de l'Ouest.