عنوان پایان‌نامه

تبیین وحدانیت خداوند با نظر به مفهوم (واحد)در اندیشه افلاطون



    دانشجو در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "تبیین وحدانیت خداوند با نظر به مفهوم (واحد)در اندیشه افلاطون" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه دین
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 001380;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 52821
    تاریخ دفاع
    ۲۹ بهمن ۱۳۹۰
    استاد راهنما
    مهدی قوام صفری

    چکیده مباحث افلاطون درباره¬ی واحد و چگونگی ارتباط اشیاء با مثال به عنوان مبدأ پیدایش آن¬ها منشأ دو انحراف بزرگ نو افلاطونی در تبیین خدای واحد به عنوان فاعل ایجادی عالم شد. انحراف اول ناشی از پذیرفتن وجود ذاتی مستقل به نام مثال واحد بود که همه¬ی هویت آن وحدت و بنابراین بالاترین مرتبه¬ی واحد است. نتیجه¬ی ضروری فرض وجود چنین ذاتی وصف ناپذیری مطلق آن است؛ زیرا اتصاف آن به هر وصفی حتی وجود، مستلزم نوعی تعدد حیثیات در آن است و این با حیثیت ذاتی آن که تقسیم ناپذیری است ، ناسازگار است. افلاطون در رساله¬ی پارمنیدس نشان می دهد که به این نتیجه¬ی باطل، اما ضروری آموزه¬ی خویش پی برده است؛ اما همین رساله دستاویز طرح انحراف اول، یعنی وصف ناپذیری مطلق خدای واحد شد. آموزه¬ی دیگر افلاطون که انحراف حاصل از آن به فلسفه¬ی اسلامی هم راه پیدا کرد، طرح مفهوم بهره مندی برای بیان نوع ارتباط اشیاء با مثال به عنوان علت آن-ها بود. این مفهوم به قول ارسطو " شاعرانه " که عنصر اصلی آن سنخیت ذاتی مبدأ بسیط و واحد با شیء پدید آمده از آن است، با حفظ این عنصر در فلوطین به استعاره¬ی فیضان یا صدور برای تبیین چگونگی آفرینش خدای واحد تبدیل شد؛ اما ملاصدرا کوشید با طرح تشکیک حقیقت واحد وجود از حیث شدت و ضعف، فیضان فلوطین را تبیین عقلانی کند که البته موفق نشد. این تحقیق از یک سو می¬خواهد نشان دهد که وحدانیت کامل خداوند، برخلاف تصور فلوطین مستلزم وصف ناپذیری مطلق او نیست و خدای واحد می¬تواند به اوصاف متعدد غیرماهوی متصف شود. از سوی دیگر سنخیت ذاتی میان ذات بسیط به عنوان علت با معلول آن که استعاره¬ی فیضان متضمن آن است، نه تنها هیچ¬گونه تبیین عقلانی ندارد، بلکه با وحدانیت مطلق خدا ناسازگار است. وحدت کامل خدا به عنوان فاعل ایجادی جهان اقتضا می¬کند که سنخ ذات او از هر حیث با ذات موجودات دیگر مباین باشد و بنابراین تنها تبیین معقول از فاعلیت ایجادی او خلق از عدم در مقابل خلق از طریق صدور ذات (فیضان) است. واژگان کلیدی: واحد، مثال واحد، بهره¬مندی، فیضان، سنخیت، خلق از طریق صدور ذات ، خلق از عدم، وصف ماهوی، وصف غیر ماهوی
    Abstract
    Plato's viewpoints about unity and relation between things and Ideas as their causes involved two neo-platonic considerable divagation about unity of God as the creator of the world. The former originated from accepting the Idea of one as an independent essence that all of its identity is unity and so it has the highest degree of unity. The necessary conclusion of this doctrine is that, this one cannot be described at all; because having any attribute, even the existence, involves a kind of multiplicity and so the one that is defined as absolutely one cannot have any predicate. In Parmenides, Plato declared that he can understand the false result of his Idea of unity, but this dialogue became the origination of the first divagation. The latter divagation of Plato's doctrine that transfused to Islamic philosophy too, was the participation. He used the concept of explanation of relation between things and Ideas as their causes. This poetical concept that its essential element is the cognation between the simple and one cause by its effects, considering this element, in Plotinus philosophy, another poetical concept appeared: the emanation. The emanation concept apparently explains the creation of one God, but it is nothing except a metaphor. Molla sadra tried to explain this metaphor reasonably, by saying that the reality of existence is one but have various degrees in terms of intensity and weakness; but he didn't succeed. This work wants to show that the unity of God, despite the Plotinus view, does not involve the indescribeability of God. One God can be described by different non-substantial attributes. On the other hand, the cognation between one as the cause and its effect that the emanation involves in that not only doesn't have any reasonable explanations, but also disagrees with the absolute unity of God. Unity of God as the creator of the world involves that, his essence, completely differs from another creatures and so the only reasonable explanation for creation of one God is exnihilo against exdeo.