عنوان پایاننامه
سینمای ژان لوک گدار و تاثیر آن بر موج نو سینمای ایران
- رشته تحصیلی
- مطالعات فرانسه
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده مطالعات جهان شماره ثبت: FR17 157 1390;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 53654
- تاریخ دفاع
- ۳۰ شهریور ۱۳۹۰
- دانشجو
- فریده طلیلی
- استاد راهنما
- روح اله حسینی
- چکیده
- سالهای پایانی دهه 1960 سالهایی انقلابی و تحول آفرین برای سینمای جهان بودند. جریانهای سینمایی موسوم به موج نو، سینمای بسیاری از کشورها را به طور همزمان در نوردیده و موجب تحولات عظیمی در سینمای آنها شدند. اولین موج نو در سینمای فرانسه به وجود آمد و این تئوریسین های فرانسوی بودند که ابتکار عمل را به دست گرفته و نظریات و ایده های خود را وارد جریانهای سینمایی دیگر کشورها کردند. بعد از فرانسه این اتفاق به تدریج دیگر کشورها نیز تکرار شد، از جمله در سینمای ایران که در آن دوران فاصله زیادی با سینمای واقعی و نقش اصلی خود به عنوان صنعتی هنری داشت. فرا رسیدن موج نو موجب تغییرات شگرفی در سینمای ایران شد و هرچند که بعضی از منتقدین اصولا به وجود چنین جریانی معتقد نبوده و آن را فاقد المانهای لازم برای انتساب به یک جریان سینمایی می دانستند، اما در آن دوران فیلمهایی به وجود آمدند که خارج از چارچوب حاکم بر سینمای بدنه بودند و موفقیتهای زیادی را برای سینمای ایران به همراه داشتند. در این بین ژان لوک گدار، فیلمساز فرانسوی، سلطان حاکم بر سینمای آن دوران بود. وی با انقلابی که بوجود آورد بسیاری از سینماگران را به پیروی از ایده ها و نظریات خود در فیلمسازی واداشت. سینماگران موج نوی ایران نیز که بسیاری از آنها رفت و آمد و تماس نزدیکی با جامعه سینمایی آن دوران فرانسه داشتند، از این تاثیر بی بهره نمانده و بسیاری از آموزه های سینمایی اروپا را وارد جریان سینمای ایران کردند. این پژوهش در پی آن است تا با بررسی ساختاری فیلمهای سه تن از فیلمسازان موج نوی سینمای ایران، که دو تن از آنان، یعنی پرویز کیمیاوی و کامران شیردل، متعلق به نسل اول این جریان و فرزاد موتمن، که جزء نسل بعدی آن است، به بررسی تاثیرات گدار بر سینمای این فیلمسازان و به تبع آن به تاثیر آن بر سینمای موج نوی ایران بپردازد.
- Abstract
- La fin des années 1960 était une période révolutionnaire pour le cinéma mondiale ; des courants appelés les nouvelle vagues ont pénétré le cinéma de plusieurs pays, simultanément, et provoqué une immense mutation. La première est née au cinéma français et c’étaient les théoriciens et les cinéastes français qui ont eu l’initiative de cette révolution et font entrer leurs idées et leurs théories aux courants cinématographiques d’autres pays. Après la France, cette révolution est pénétrée, progressivement, dans les cinémas d’autres pays, entre autre d’Iran. Le cinéma iranien de l’époque était très loin du vrai cinéma et de sa fonction principale comme une industrie artistique. L’arrivé de la Nouvelle Vague a provoqué une évolution prodigieuse au cinéma iranien. Malgré le rejet de l’existence d’un tel courant par certains critiques, qui le connait dépourvu des éléments nécessaires pour construire un courant cinématographique, pendant cette période, sont réalisés des films qui étaient en dehors des structures courants du cinéma dominant de l’époque et ont entrainé de grands réussites pour le cinéma iranien. En ce temps, Jean Luc Godard, réalisateur français, était le souverain régnant le cinéma. Par ses instructions, il a apporté la liberté pour le cinéma : liberté de toutes les formes limitant son langage. Par sa grande révolution, il a entrainé beaucoup de cinéastes mondiales à suivre ses idées et ses théories en tournage. Les cinéastes de la Nouvelle Vagues iranienne dont beaucoup d’entre eux fréquentaient les milieux cinématographiques français de l’époque, n’étaient pas privés de cette influence et ils font entrer beaucoup des instructions du cinéma européen au courant du cinéma iranien. Cette recherche essaie d’étudier l’influence de Godard sur le cinéma de la Nouvelle Vague iranienne en étudiant, structuralement, les oeuvres des trois réalisateurs de ce courant dont deux, Parviz Kimiavi et Kamran Shirdel, sont de la première génération de ce courant et l’autre, Farzad Mo’tamen, est de la future génération. iv