عنوان پایان‌نامه

سوزه استعلائی



    دانشجو در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "سوزه استعلائی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 001468;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 53732
    تاریخ دفاع
    ۲۹ شهریور ۱۳۹۰
    استاد راهنما
    محمد محمدرضائی

    «سوژه¬ی استعلایی» از زمان کانت به این سو بسیاری فیلسوفان را به خود مشغول داشته است و تفسیرها و گزارش¬های گوناگون و گاه متناقضی از آن به¬دست داده شده است. و این همه گزارش-های گوناگون و اشتغال به آن خود گواهی است بر اهمیت فراوان و تعیین¬کننده¬ی این سوژه در فلسفه¬ی نقادی. در این میان دو مکتب نوکانتی وجود دارد که تفسیرهای به¬سامان¬تر و دستگاه¬مندی از سوژه دادند؛ برای نمونه در مکتب هیدلبرگ با نمایندگان بزرگی چون ویندلباند، ریکرت، و لاسک این سوژه در دل یک دستگاه فلسفی که «فلسفه¬ی ارزش» خوانده می¬شود جای گرفت و به-مانند دیگر ایدئالیست¬ها بنیاد و آرخه¬ی اندیشیدن و از آن رهگذر، بنیاد هستی، نگریسته شد. دغدغه¬ی بزرگ ریکرت هم مسئله¬ی ابژکتیویته¬ی شناخت یا همان امر ترانسندنت بود. شناختن از دید او داوری کردن است و هر داوری گرچه به یک محتوای آگاهی مرتبط می¬شود ولی همهنگام، در آری¬گفتن و نه گفتن، بایستنی را اذعان می¬کند که از محتوای آگاهی فراتر می¬رود و از همین رو پلی میان ایماننس و ترانسندنس برقرار می¬کند که قوام¬اش به ارزش¬ها است. در این رساله کوشیده ایم نشان دهیم که او چگونه ایماننت و ترانسندنت را شرح کرده و شناخت را که همان ایماننت-شدنِ امر ترانسندنت است تبیین می¬کند و نقش سوژه¬ی استعلایی (یا به¬واژگان خود او سوژه¬ی داوری¬کننده) چیست. واژگان کلیدی: سوژه، ابژه، شناخت، آگاهی، کانت، ریکرت.
    Abstract
    The transcendental subject has since Kant occupied many philosophers and there are various and sometimes paradoxical interpretations given thereof. The very fact of there being different interpretations is evidence indicating its importance and determining character in the critical philosophy. There are two Neo-Kantian Schools that have provided more systematic and coherent interpretations of the subject; in Heidelberg School for example which is represented by figures such as Windelband, Rickert, and Lask the subject is embedded in the body of a philosophy called "Wertphilosophie" (Value Philosophy); these philosophers like other idealists regarded the transcendental subject as the ground and (arche) of thinking and thereby the ground of being. The main concern of Heinrich Rickert is too the objectivity of knowledge, in other words, the transcendent. According to him, knowing is judging and any judgment, though relating ultimately to a content of consciousness, at the same time acknowledges an Ought (Sollen) - through affirmation (Bejahung) or negation (Verneinung) - which goes beyond the content of consciousness and for this reason bridges the gap between the immanent and the transcendent, a bridging that is constituted by values. In this study I have attempted to show how the transcendent and the immanent are described and how the knowledge which is nothing but immanentization of the transcendent is explained by Rickert; at the end I ask the question of what the transcendental subject and its function is. Key Words: subject, object, knowledge, consciousness, Kant, Rickert.