عنوان پایان‌نامه

رابطه ایمان و اخلاق در اندیشه سورن کی یر کگور



    دانشجو در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "رابطه ایمان و اخلاق در اندیشه سورن کی یر کگور" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه دین
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: P50;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 50944
    تاریخ دفاع
    ۱۳ مهر ۱۳۹۰

    پژوهش حاضر ، بررسی در رابطه ی ایمان و اخلاق در اندیشه ی سورن کی یر کگور ، به عنوان دو حقیقت انکار ناپذیر از واقعیت زندگی بشر است . نگارنده بر این بوده است که برای نزدیک شدن به واقعیت آنچه کی یر کگور ، فیلسوف ایمان گرای مسیحی از ایمان مسیحی ، تفسیر و تشریح می کند ؛ این رابطه را با دقتی فلسفی و ریشه یابی در محتوای کتاب مقدّس و برخی آموزه های مسیحیت نظیر تجسّد و کفّاره و تثلیث مورد بررسی قرار دهد . از سوی دیگر اخلاق را که حیث عملی آن مورد نظر فیلسوف است ، در قیاسی تحلیلی با نوع خاصی از ایمان ، به عنوان ایمان حقیقی که مورد تأیید فیلسوف است ، قرار داده و رابطه ی این دو ، ایمان و اخلاق را ، از آن استنباط کند . تعلیمات کی یر کگور در باب اعتراض به فلسفه و تصدیق ایمان، منجر به عقیده ی بازگشت به سوی خود و برقراری رابطه ی شخصی و روحانی با خدا، در قالب یک ارتباط فراعقلانی شد . او معتقد بود انسان فقط در سیری باطنی،شخصی و خالص است که می تواند با قرار گرفتن در پیشگاه خداوند ، از حقیقت آگاه شود . از دید او انسان همواره بر سر دوراهی انتخاب،میان یا این یا آن زندگیش قرار دارد ، که برای این انتخاب باید خطر کند. . زیرا با این انتخاب می خواهد خویشتن راستین خود را برسازد . حال در موقعیت فراکیش و متناقض نما ، میان ایمان و اخلاق ، انسانی که خود را به صورت ایمانی بر میگزیند ، کدام راه را انتخاب خواهد کرد . و متقابلاً انسانی که انتخاب میکند که خود را به صورت اخلاقی برسازد ،چه خواهد کرد؟ به باور کی یرکگور شهسوار ایمان در موقعیت فراکیش، میان ایمان و اخلاق ، با چشم پوشی از اخلاق، آن را به تعلیق درآورده و ایمان را برمیگزیند . زیرا وظایف ایمانی را در ابتلائاتی که بدان دچار میشود یا خواهد شد ، اصلیتر و مهمتر از وظایف اخلاقی میداند . درواقع او ایمان را فراسوی اخلاق میداند . زیرا ایمان در دید کی یر کگور جایگاه والاترین وجودهاست و در رتبه ای بالاتر از اخلاق واقع میشود . او اخلاق را نقض نخواهد کرد، آن را از بین نخواهد برد ، حتی میتوان گفت شهسوار ایمان در مسیر ایمانی خویش نسبت به متعلّق ایمانش ، نوعی تعهّد اخلاقی دارد که به این لحاظ آنجا که تصور میشود او اخلاق را نادیده انگاشته است ، در نوع دیگری در حال انجام عملی اخلاقی است که در رابطه ی شخصی و خصوصی او با متعلّق ایمانش تعریف میشود . به این لحاظ کی یر کگور به عرفان مسیحی نزدیک میشود . امّا در سپهر اخلاقی که تعریف آن در کتاب«یا این یا آن» و نیز «ترس و لرز» قابل استنباط است ، انسان اخلاقی که به عقل کلی متعهد است، هدف نهایی او تبدیل شدن به انسان کلی است . انسان اخلاقی همه چیز را در چارچوب اخلاق میگمارد و می سنجد و انتخاب اخلاقی برای او کاملترین انتخابهاست . بنابراین با این تعریف ، ایمان نیز ماهیتی اخلاقی می یابد . او به شرع مسیحی نزدیکتر است . نزد او ایمان فضیلتی اخلاقی محسوب می شود که اگر از آن به بهترین وجه بهره بجوید وظایف اخلاقیش را بهتر و بی نقصتر انجام خواهد داد .
    Abstract
    This investigation, is consideration in relation between faith and moral in Soren Kierkegaard`s point of view, as two undeniable fact of mankind living reality that wich Kierkegaard, Christian fideist philosopher, describe from Christian faith; she scrutinize`s this relation with study Bible and some of chiristianity teachings as Incarnation and Expiate and The three persons. On the other hand, she analogizes moral, that philosopher mean the act one, with the special sort of faith, as truth faith in Kierkegaard`s point of view and she infers relation betweenfaith and moral, from one. Kierkegaard`s teachings concerning protest to philosophy and to confirm of faith, result in return at self idea and lead to appointment individual and spiritual relation to God in format of super-rational rapport. He believed human can be grasp truth as She/he is positioning self confronting The God, only at innat, individual and pure going. His point of view, human ever is siding selection between Either/Or of her/his life, that she/he must risks for this selection. Because she/he wants to rebuild reality of self vi`a prep this selection. Now ,in paradoxical situation, between faith and moral, if her/his selection to be faith, which she/he will select. And reciprocally, who be select moral what will she/he doing? Kierkegaard belives the knight of faith in paradoxical situation, between faith and moral, she/he ignores moral and supended it and selectes faith. Because she/he knows faith duties important and radical in proportion to moral duties on her/his experience ,in fact she/he knows faith become higher than moral. Because the faith, in the point of view of Kierkegaard, is more existeneces transcendener place and it be situated higher than moral, doesn`t dissipate it, even it is mentionable knight of faith in her/himself path of faith have morality obligation regard to her/his object of intuition, that so while to be thinks she/he has ignores moral , paraphrasly she/he is doing morality act which be define at individual and spiritual relation between she/he and her/his object of intuition. So that Kierkegaard is nearing to chiristian theosophy. But in morality status that its definition is in ferencable in”Either/Or” and “Fear and Trembling” too, morality human that is obligated to universal intellect, her/his ultimate aim is change for universal human. Morality human is assigning and weigh to framework of moral everything and morality selection is more fullest for her/him. Then, faith strike morality face. She/he is more nearer to religious law of chiristianity. The faith is counting in morality virtue for her/him that if she/he uses its in the best shape, will carry out better and not unfuller her/him morality obligation.