عنوان پایان‌نامه

آزمون نظریه انحطاط دولت ابن خلدون در دوره صفویه _ سجاد علیزاده



    دانشجو در تاریخ ۰۳ آبان ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "آزمون نظریه انحطاط دولت ابن خلدون در دوره صفویه _ سجاد علیزاده" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    جامعه شناسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: رس 4345;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 53689
    تاریخ دفاع
    ۰۳ آبان ۱۳۹۰
    استاد راهنما
    غلامرضا جمشیدیها

    این تحقیق نظریه انحطاط دولت ابن خلدون را در مورد دولت دولت صفوی ایران آزموده است. ما ابتدا مضامین اصلی نظریه ابن خلدون را استخراج کردیم؛ سپس آنها را در قالب یک مدل نظری از نو صورتبندی کردیم. تلاش کرده ایم تا این مدل نظری را در مورد واقعیات دولت صفوی به کار بندیم. مدل نظری ما دو بخش عمده داشت؛ در بخش اول ما تلاش کردیم تا دو نوع عمران یعنی عمران بادیه ای و عمران شهری را از طریق توصیف خصوصیات اصلی آن ها تعریف کنیم. اما در بخش دوم مدل، ما سه مرحله دورانیِ قبیله بادیه ای را از زمان طغیانش علیه دولت تا شکست دادن دولت و در نهایت سقوط آن توسط حمله یک قبیله دیگر را تصویر کرده ایم به صورت خلاصه در مرحله اول، یک قبیله با تکیه بر سه عامل قدرت یعنی «عصبیت، جنگاوری و مذهب» که از شیوه زندگی بادیه ای آنها نشات گرفته اند، به دولت مرکزی حمله برده و آن را سرنگون میکند. در مرحله دوم، قبیله فاتح وارد فرآیند شهری شدن میشود و از مشقّات زندگی بادیه ای جدا میشود. در این شرایط، منابع قدرتی که قبیله حاکم قبلاً از آن ها برخوردار بود شروع به ضعیف شدن میگردند. در مرحله سوم، قبیله حاکم سرگرمِ عشرت و شهوت رانی و اسراف و ولخرجی می شود و به امور کشورداری بی اعتنا می شود. عامل کلیدی که در این مرحله کل حرکت قبیله حاکم به سمت انحطاط و سقوط را متاثر می کند «تجمل» است. در نهایت نیز با تهاجم یک قبیله تازه نفس، قبیله حاکم سقوط می کند. ما این تحقیق را با استفاده از روش شناسی جامعه شناسی تاریخی انجام داده ایم. به صورت مشخص از الگویی که توسط تدا اسکاچ پل با عنوان «کاربست مدل عمومی برای تاریخ» مطرح شده است استفاده کرده ایم. نتایج به دست آمده در این مطالعه حاکی از آنند که بیشتر قضایای موجود در مدل نظری ما با واقعیات دولت صفوی مطابقت و همخوانی دارند. البته ناهمخوانی هایی هم مشاهده شد که در مورد علل احتمالی آن ها نیز بحث کرده ایم.
    Abstract
    This research has examined the ibn khaldun’s sociological theory namely »decline theory of state« on the iranian Safavid state. As the first step we extracted main themes of ibn khaldun’s theory. Then these themes were recasted and formulated in a theoretical model. We tried to apply this model on the historical facts of Safavid state. Our theoretical model had two main parts. At first part we attempted to define two types of civilization(Umran) which include agrarian-pastoral civilization and urban civilization through description of characteristics of each them. The second part of our model depicts three stage of nomadic tribe’s cyclic movement from their uprising against ruling state and subverting it till downfall by the other tribe’s attack. To describe briefly, in stage one, the tribe with leaning on three power sources namely: Asabiyya , Chivalry and Religious faith, that have been originated from their nomadic life invades to central state and overthrows it . In stage two, victorious tribe enters into process of urbanization and part with hardships of nomadic life. In these conditions, power sources which ruling tribe possessed start to being weaken. In stage three, the ruling tribe becomes busy with lechery and squander, and inattentive to statecraft. The key factor which triggers whole tribe’s movement into decline and collapse, is luxury. Eventually with invasion of a fresh nomadic tribe, ruling tribe falls. We did this study on the basis of historical sociologie’s methodology. Specifically we applied the pattern named by Theda Skocpol as »general model applied to history«. The findings has been obtained in this study indicates that most propositions of our theoretical model coincide with facts of Safavid state; also some anomalies observed that we discussed about probable causes of them too.