عنوان پایاننامه
جایگاه شورای همکاری خلیج فارس در سیاست خاورمیانه ای چین
- رشته تحصیلی
- مطالعات منطقه ای- مطالعات خاورمیانه وشمال آفریقا
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP2898;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 50746
- تاریخ دفاع
- ۳۰ شهریور ۱۳۹۰
- دانشجو
- سیکا سعدالدین
- استاد راهنما
- سعیده لطفیان
- چکیده
- از زمان گام نهادن چین در مسیر اصلاحات اقتصادی در سال 1978 تاکنون، این کشور به رشد و توسعه اقتصادی کم¬نظیری در میان کشورهای جهان دست یافته است؛ و به ویژه در دهه اخیر، توانسته است خود را به عنوان یک ابر قدرت اقتصادی نوظهور در صحنه بینالمللی مطرح کند. این رشد اقتصادی پرشتاب، منجر به افزایش قابل توجه مصرف انرژی، به ویژه نفت خام در این کشور شده است؛ به طوری که چین که پیش از شروع اصلاحات اقتصادی، به منابع نفت داخلی خود متکی بود و نیازی به واردات نفتی نداشت، با تسریع روند مصرف نفت جهت تامین نیازهای نفتی بخش صنعت در این کشور، از سال 1993، به یک وارد کننده خالص نفت خام تبدیل شد. به همین دلیل، در سالهای اخیر، کشورهای دارای منابع نفتی قابل توجه، در مرکز توجه چین به منظور تامین نفت خام موردنیاز برای تداوم رشد و توسعه اقتصادی در این کشور، قرار گرفتهاند. هدف اصلی این پژوهش این است که جایگاه «شورای همکاری خلیج (فارس)» با منابع عظیم نفتی در سیاست خاورمیانهای چین، بررسی شود. مسایل مهم بررسی شده در اینجا عبارتند از: چارچوب نظری مناسب برای بررسی سیاست خارجی چین، سیاست خارجی چین در خاورمیانه و جایگاه اعضای شورای همکاری خلیج (فارس) در سیاست خاورمیانهای این کشور.
- Abstract
- From 1978 until now, that is, from the time that China started its own economic reforms, this Asian country has achieved a remarkable economic growth and development; and it has been able to present itself as a rising economic power in the international system. Such a rapid economic growth has increased its energy consumption especially crude oil.Before economic reform,China relied on its own domestic oil resources and it did not need to import them. However, the trend of ever-increasing oil consumption has turned China into a net importer of crude oil in order to meet the petroleum needs of its industry sector since 1993. As a result, Bejing has been attracted to closer ties with the major oil-exporting. The main objective of this research project is to analyze the relative position of the (Persian) Gulf Cooperation Countries (GCC) with its vast oil resources in China’s MiddleEast policy. The author examines China’s foreign policy goals, China’s foreign policy toward the MiddleEast and the status of (Persian) Gulf Cooperation Council (GCC) members in thispolicy.