عنوان پایان‌نامه

بررسی تطبیقی آراء منسیوس در باب انسان شناسی



    دانشجو در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "بررسی تطبیقی آراء منسیوس در باب انسان شناسی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    ادیان وعرفان
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 1957ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 50210
    تاریخ دفاع
    ۲۹ شهریور ۱۳۹۰
    استاد راهنما
    ناصر گذشته

    این رساله با هدف بررسی تطبیقی آراء منسیوس (قرن سوم ق.م.) و غزالی (قرن پنجم ه.ق.) در باب انسان شناسی تنظیم شده است؛ روش کار همانطور که از عنوان مشخص است، توصیفی و تحلیلی می باشد. البته انسان شناسی مورد نظر در اینجا فلسفی، اخلاقی و دینی است. منسیوس و غزالی شاکله آدمی را دارای دو بعد جسم و روح می دانند که روح اصل و جسم تابع آن است، و در یکدیگر تاثیر می گذارند. هر دو بر این باورند که خدا( به گفته منسیوس آسمان )، خالق انسان و هر چیز دیگری است؛ او علت العلل و مسبب الاسباب است و هیچ چیزی از تقدیر الهی بیرون نیست و هیچ امری بر اساس تصادف و اتفاق روی نمی دهد؛ بلکه در طرح خدا در خلقت وجود دارد. و در عین حال آدمی را دارای اختیار، انتخاب و عقل می دانند که موجب تمایز او با دیگر مخلوقات است. اما این اختیار، انتخاب و عقل و توانایی را نیز مخلوق خدا می شمارند. منسیوس نیز درباره جبر و اختیار، اعتقادی شبیه به نظریه کسب اشاعره دارد. غزالی دست خدا را در انجام هر کاری باز می داند و می گوید هیچ کاری برای او محال نیست، و به وحی و الهام باور دارد. اما منسیوس اراده و عملی جز عوامل ثانوی و اعمال مردم برای آسمان (خدا) قائل نیست. سرشت انسان از نظر منسیوس نیک است و گرایش به خوبی دارد، و بدی از جانب محیط می باشد. ولی غزالی سه نظر در باب فطرت آدمی دارد، گاهی می گوید که آن خوب است و رو به سوی نیکی دارد؛ گاهی می گوید بد است، چرا که گناه اولیه حضرت آدم در آن ریشه دار است؛ اما در اکثر موارد سرشت را استعداد صرف می داند که نسبت به خوبی و بدی حالت امکان دارد، و محیط موجب می شود که اعمال خوب و یا بد از آن سر بزند. هر دو دانشمند بر این باورند که انسان باید خوب باشد و اعمال نیک انجام دهد چرا که اصل بشر به چیزی است که کمال آن ها در آن باشد. منسیوس بر خلاف غزالی همه را بر اساس خلقت، یکسان می داند. غزالی به دو فرایند در تعلیم و تربیت اعتقاد دارد که مجاهدت و سختی را در هر دو لازم می شمارد. اما منسیوس اجبار و سختی را در مورد افراد عادی نمی پذیرد، ولی در مورد حکیمان، معلمان و حاکمان به فرایند تعلیمی مبتنی بر رنج و سختی اعتقاد دارد که از جانب آسمان طراحی شده است چرا که آنان وظیفه هدایت مردم را بر عهده دارند؛ این نظریه شبیه به طرح تعلیم خدا به پیامبران و اولیاء از نگاه غزالی است. هر دو دانشمند به چهار فضیلت اخلاقی اصلی باور دارند که ریشه در طبیعت انسان دارد و دیگر فضایل از آن ناشی می شود. منسیوس و غزالی حکومت را طرح خدا برای اداره جامعه و هدایت مردم می دانند، اما در طرز تعیین حاکم با یکدیگر تفاوت دارند، و همچنین غزالی اصلاح و امر به معروف ونهی از منکر را در برابر حاکم ظالم روا می دارد، و از بحث درباره قیام مسلحانه و انقلاب پرهیز می کند. ولی منسیوس قیام و انقلاب علیه حاکم ستمگر و بی لیاقت را حقی الهی می شمارد. کلید واژه: منسیوس، غزالی، انسان شناسی، خدا/ آسمان، فضایل اخلاقی، تقدیر، کسب، طرح الهی.
    Abstract
    Abstract: This thesis has been developed aiming to comparative study of Mencius’s opinions (third century BC. E.) And al-Ghazzali’s (fifth century AH.) about anthropology.Methodology, as it is recognizabletitlely, is descriptive and analytical. Of course,aimed anthropology hereis philosophical, moral and religious.Both al-Ghazzali andMencius distingish the humanconfigurationas having double dimension of spirit and body, that spirit is origin and bodyissubject to itandthat influenceseach on other.Bothbelieve thatGod(according to Mencius Heaven), isthe creatorof manand everything else;He isfirst cause of everything andnothing is outof divine predetermination andnothingdoes happenbyaccident, but it is among God's plan in creation. And yet they recognize the human as having free will, choice and ability to reason that makeshim differentfrom other creatures. But they consider thesefree will, choice and ability to reason as God's creations. About determinism and free will,Mencius also has as belief as Ash'aritesKasb theory. Al-Ghazzali believes in power of God to do everything and says nothing is impossible for Him, and believes in revelation and inspiration. Menciussays that only secondary factors and practices of humans are will and practices forHeaven (God). According toMencius, human nature is good and tends to good, and the evil is environmental. But al-Ghazzali has three theories on human nature: sometimes he says it is good and tends to good, sometimes he says it is bad because original sin of Adam is originated in it, but, in most cases, he says that the nature is pure capacity which is in a possible mode toward good and evil. Both scientists believe that humans should be good and do good deeds because the human essence is what it is in its perfection. Mencius,Unlikeal-Ghazzali,says all human, in creation,are the same. Al-Ghazali believes in two processes in the education and pedagogy that inbothhe seesthe endeavor and the labor as neccessary. Mencius refuses f