عنوان پایان‌نامه

متافیزیک موجهات از دیدگاه آلوین پلنتینگا



    دانشجو در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "متافیزیک موجهات از دیدگاه آلوین پلنتینگا" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 06678;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 49898
    تاریخ دفاع
    ۱۶ شهریور ۱۳۹۰
    دانشجو
    مصطفی زالی

    گرچه به نظر می‌رسد که مفاهیم ضرورت و امکان مفاهیم جدایی‌ناپذیر مابعدالطبیعه هستند، تجربه‌گرایان به طور سنتی این مفاهیم را مورد نقد قرار داده‌اند. با این وجود پیشرفت‌هایی که در معناشناسی منطق موجهات صورت گرفت دلائلی برای این باور که می‌توان بر چالش تجربه‌گرایی غلبه کرد، فراهم آورد. در قلب معناشناسی منطق موجهات مفهوم تکثر جهان‌های ممکن وجود دارد. در تببین ماهیت جهان‌های ممکن دو رویکرد کاملاً متفاوت شکل گرفته است. رویکرد نام‌گرایی تقلیلی تمامی جهان‌های ممکن را بالفعل می‌پندارد. نماینده‌ی شاخص این جریان، لویس بر آن است که جهان‌های انضمامی دیگری غیر از جهان بالفعل وجود دارند و بر این اساس مفاهیم وجهی را بر اساس مفاهیم غیروجهی تبیین می‌نماید. یکی از مشکلات جدی نظریه‌ی لویس که مورد توجه پلنتینگا قرار گرفته آن است که گزاره‌ها اموری هستند که اشاره به به وضعیت جهان خارج داشته و یک خصلت بازنمایانه دارند در حالیکه مجموعه‌ها فاقد خلصت بازنمایانه بوده و صرفاً دسته‌ای از اشیا هستند. از سوی دیگر آلوین پلنتینگا با تأکید بر آنکه تنها جهان ممکن بالفعل همین جهان است، جهان‌های ممکن را بیشینه‌ی وضعیت‌های ممکن امور می‌داند. مفهوم اصلی در تبیین متافیزیکی پلنتینگا از جهان‌های ممکن، وضعیت‌های امور است. پلنتینگا میان وجود داشتن یک وضعیت امور و تحقق یافتن آن تمایز می‌گذارد. وضعیت‌های امور هستی‌های ضروری هستند: بنابراین هر وضعیت امور در هر جهان ممکنی وجود دارد، بنابراین هر جهان ممکن به عنوان بیشینه وضعیت امور در جهان بالفعل وجود دارد، ولی این به معنای آن نیست که آن جهان ممکن محقق شده است. بخش انتهایی این نوشتار به بررسی انتقادی نظریه‌ی موجهات پلنتینگا اختصاص دارد. بر این اساس نشان داده شده است که موضع پلنتینگا در مبنایی دانستن مفاهیم وجهی قرابت بیشتری به آرای حکمای مسلمان دارد. سپس به بررسی ماهیت جهان‌های ممکن از دیدگاه پلنتینگا پرداخته و نشان می‌دهیم، که مفهوم بیشینه وضعیت‌های ممکن امور با مفهوم نفس‌الامر در نظر حکمای مسلمان قابل تطبیق است، گرچه تمایزات مشهودی نیز با آن دارد. واژگان کلیدی: جهان‌های ممکن، وضعیت امور، ضرورت و امکان، ضرورت جمله، ضرورت شیء، افراد بین جهانی، بالفعل‌انگاری
    Abstract
    Although necessity and possibility seem to be intimately connected in metaphysics, these concepts have traditionally been criticized by empiricists. However, the progress in modal logic semantics made overcoming the empiricism believable. In the heart of modal logic semantics, there exists the concept of plurality of possible worlds. There are two approaches in explaining the essence of possible worlds, which are very different. The first approach, reductive normalism, assumes all possible worlds to be concrete. The outstanding representative of this current, Lewis, believes that there are some concrete worlds other than the actual one, and accordingly explains modal concepts based on non-modal concepts. One of the main shortcomings of the Lewis theory, which was taken into consideration by Plantinga, is that propositions point to a state in the world and have representational characteristic, whereas sets lack this characteristic and are merely a collection of objects. On the other hand, Plantinga insists that the only possible world is the actual world, and considers the possible worlds as the maximal possible states of affairs. He differentiates between the existence of a state of affair and the obtaining. States of affairs are necessary beings; hence, any state of affair exists in any possible world. Therefore, any possible world exists as the maximum state of affairs in the actual world. However, this does not mean that the actual world has been obtained. The final part of this thesis is a critical review of Plantinga's modal theory. In this part has been shown that Plantinga's thought is closer to the idea of Muslim philosophers. Then we examine the nature of possible worlds in Plantinga's viewpoint and show that the concept of maximum possible states of affairs as possible worlds corresponds to the concept of nafs-al-amr, although has obvious differences. Keywords: Possible Worlds, State of Affairs, Necessity and Possibility, De Dicto, De Re, Transworld Individual, Actualism