بررسی سیاست تقویم نگاری جمهوری اسلامی ایران ( مطالعه موردی تقویم سال ۱۳۹۰) _ زهره سروش فر
- رشته تحصیلی
- جامعه شناسی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: رس 4389;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 53442
- تاریخ دفاع
- ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰
- دانشجو
- زهره سروش فر
- استاد راهنما
- سارا مزینانی شریعتی
- چکیده
- پژوهش حاضر به بررسی سیاست¬گذاری¬های جمهوری اسلامی ایران در مورد زمان از خلال توجه به "تقویم" پرداخته است. مرزهای قانونی هر کشور (به ویژه در عصر مدرن) گستره مشروعیت و اعمال قدرت هر نظام سیاسی را مشخص می¬نماید و درنتیجه سیاست¬های مکانی در قالب آنها نمود می¬یابد. با وجودآنکه اعمال قدرت و سیاست¬گذاری در حوزه زمان بروز و ظهور کمتری دارد، اما تمامی حکومت¬ها برای تعریف "هویت" خود و مشروعیت یافتن از این طریق نیازمند آن هستند که در طول زمان هم تداوم داشته باشند و سرچشمه¬های خود را در زمان "گذشته" یک جامعه اثبات نمایند. درضمن در صورتی¬که توجهی به وضعیت موجود جامعه (یعنی زمان حال) نکنند و همچنین دیدگاه و برنامه¬ای مشخص برای آینده نداشته باشند، با مشکلات جدی از سوی جامعه مواجه خواهند شد. تقویم یکی از مکان¬هایی است که سیاست¬های زمانی در قالب آن نمود می¬یابد. تغییرات دائمی در تقویم ایران، تورم بیش از حد مناسبت¬ها و ایجاد نهادی خاص برای تعیین مناسبت¬ها و نظارت بر تقویم نشان از توجه جمهوری اسلامی به تقویم ایران و سیاست¬های مشخصی دارد که بر آن اعمال می¬کند. رویکرد نظری پژوهش پیش رو از نظریات دورکیم، هالبواکس و هابزبام اخذ گردیده است. امیل دورکیم در "صور بنیانی حیات دینی" در قالب تمایزگذاری میان امر قدسی و امر عرفی، دو نوع زمان را از یکدیگر جدا می¬کند که زمان¬های عادی و فوق¬العاده حیات اجتماعی هستند. زمان فوق¬العاده زمان تجمع اعضای جامعه، برگزاری مناسک و یادآوری گذشته جمعی است. موریس هالبواکس بر مبنای دیدگاه دورکیم از "حافظه¬ی جمعی" سخن می¬گوید. او معتقد است که حافظه امری برساختی است که در هر زمان برمبنای نیازها و منافع زمان حال، اعضای جامعه به سوی گذشته بازگشته و رویدادهایی را از آن انتخاب می¬کنند. اریک هابزبام و ترنس رنجر نیز با اخذ این رویکرد نظری از هالبواکس برساخت حافظه¬ی جمعی را در جوامع مدرن امری می¬دانند که توسط حکومت¬ها و نه توسط خود اعضای جامعه صورت می¬گیرد. در نهایت برای بررسی سیاست¬های حاکم بر تقویم ایران از تحلیل محتوای کیفی اسناد و مدارک موجود در شورای فرهنگ عمومی استفاده شد. یافته¬های پژوهش حاکی از وجود سیاستی دارد که بیش از هر چیز رو به سوی "گذشته"ی جامعه دارد و تلاش می¬کند روایتی خاص را بر طبق منافع وشرایط زمان حال خود از گذشته ارائه نماید و مناسبت¬های تقویم بر این مبنا انتخاب شده اند.
- Abstract
- ABSTRACT: This research is about policy-making of the "Islamic Republic of Iran" in the domain of "time" which is studied through "calendar". Legal boundries of each country identify the field of legitimacy and power exercising of each government, thus include the policies of place. The policy-making and power exercising are less recognizable in the domaine of time but all the governments need to define their identity and obtain legitimacy; because of it they try to display their continuity and their roots in the past. On the other hand, if they don't consider the present and future of their society, a lot of problems emerge. "Calendar" is a place that "policy-making of time" is appeared in it. There are some evidences of specific approach and policies of Iranian government about "Iranian Calendar" like continuous changing of it, inflation of "monasebats" and developing an organization for its monitoring. This study is based upon the theories of Durkheim, halbwachs and habsbawm. In his book "Primitive Forms of Religious Life", Emile Durkheim distinguish between sacred and profane; in this respect he talks about two times which are the times in which the common and extraordinary conditions of social life occur. Extraordinary time is the time of gathering of people, performing rites and rituals and remembering the collective past of the society. In his theory, Maurice Halbwachs talks about "collective memory". According to his theoretical thoughts, memory is something constructive; it means that, members of each society on the basis of their present needs and conditions, select some events from the past and reshape them as their memory. Based on halbwachs' theory, habsbawm and ranger discuss about our collective memory in modern times. They claim that it is the governments who reconstruct the collective memory of present societies. Through a case study of "Calendar 1390" and qualitative content analysis of the available documents of "Shora-e-farhang-omoumi", I