عنوان پایاننامه
بررسی تاثیر ساختار جمعیت و تحولات جمعیتی - اجتماعی خانوار بر تغییرات الگوی مصرف در ایران طی دوره زمانی ۱۳۹۲-۱۳۶۳
- رشته تحصیلی
- علوم اجتماعی- پژوهشگری علوم اجتماعی
- مقطع تحصیلی
- دکتری تخصصی PhD
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78571;کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: 5002 رس;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78571;کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: 5002 رس
- تاریخ دفاع
- ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
- دانشجو
- محمد شیری
- استاد راهنما
- محمود قاضی طباطبائی
- چکیده
- پویایی جمعیت و ابعاد آن (میزان رشد، ساختار سنی، باروری، مرگومیر و مهاجرت) هرچند به شدّت متأثر از محیط و بستر اجتماعی متغیر پیرامون خود هستند، اما آنها نیز به نوبه خود، ابعاد مختلف توسعه نظیر توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، توسعه انسانی و توسعه پایدار را تحت تأثیر قرار می¬دهند. خانواده و خانوار مهمترین و اساسیترین واحد اجتماعی در جامعه محسوب میشود که با شناخت تحولات آن، میتوان دید جامعتری در خصوص ارتباط متقابل تحولات اجتماعی اقتصادی با تحولات جمعیتی به دست آورد. به گونهای که تحولات خانوار در قالب ساختار و ترکیب آن زمینهساز تغییر در ساختار جمعیت شده و از سوی دیگر تحولات جمعیتی در سطح کلان خود منجر به تغییر در ترکیب خانوار میگردد. هدف اصلی این پژوهش، مطالعه نقش تحولات اجتماعی- جمعیتی خانوار در تحولات الگوی مصرف خانوار به عنوان یکی از پیامدهای اقتصادی تحولات جمعیتی خانوار بوده است. مطالعه این موضوع ، زمینه شناختی را برای سیاستگذاری جهت مدیریت جمعیتی الگوی مصرف فراهم ساخته و در محقق ساختن سود جمعیتی اول و دوم از اهمیت بالایی برخوردار است. سه نظریه "چرخه زندگی مصرف" مودیگیلیانی، "چرخه جمعیت شناسی" و "رویکرد نسلی مصرف" به همراه نظریات جامعه شناختی رفتار مصرف کننده، مبنای اساسی تبیین نظری الگوی مصرفی خانوار در این پژوهش بوده است. روش تحقیق این پژوهش بر تحلیل ثانویه اطلاعات طرح هزینه و درآمد خانوار طی دوره 1363 تا 1392 مبتنی است. ارزیابی دادههای مورد بررسی با استفاده از روشهای جمعیتشناختی (ارزیابی گزارش سن با استفاده از شاخصهای ویپل، مایرز و باچی) و روش اعتبار معیار (میزان انطباق الگوی ترتیبات زندگی خانوار با استفاده از سرشماری و طرح هزینه و درآمد خانوار) انجام شد که نتایج حکایت از اعتبار دادههای طرح هزینه و درآمد خانوار بوده است. با توجه به اینکه یکی از اهداف این پژوهش بکارگیری روش شبهتابلویی به منظور بهرهمندی از تحلیلهای طولی و عمیق بوده است، از روش چند متغیره مدلسازی چندسطحی متقاطع استفاده شده است. متغیر وابسته این پژوهش سهم هزینههای مصرفی خانوار در مقولههای مصرفی است. متغیرهای مستقل متناسب با روش تحلیل چند متغیره در دو سطح خانوار و سطح دوره و نسل مدلسازی شدهاند. به منظور انجام تحلیلهای توصیفی و دو متغیره و همچنین مدل چند سطحی از نرم افزار SAS ورژن 9.2 استفاده شده است. به طور کلی نتایج حاکی از تغییرات اساسی در الگوی مصرف خانوارهای ایرانی است. سهم هزینههای مصرفی خوراک در طول دوره مطالعه در مناطق شهری از 41 درصد به حدود 30 درصد و در مناطق روستایی از 56 درصد به 45 درصد کاهش یافته است. با وجود این کاهش، این مقوله مصرفی همچنان یکی از مهمترین کالاهای مصرفی خانوارهای شهری و به خصوص روستایی است. سهم هزینههای بهداشت و درمان در طول دوره مورد مطالعه با افزایش همراه بوده است. افزایش قابل توجه سهم هزینههای ارتباطات از 0/16 درصد در ابتدای دوره تا حدود 4 درصد در پایان دوره از مهمترین ویژگیهای الگوی مصرف خانوارهای ایرانی است. نتایج مدل تحلیل چندسطحی نشان از معنیداری تأثیر دوره و نسل در سهم مقولههای مصرفی خوراک، بهداشت و درمان، مسکن، تحصیل و آموزش و ارتباطات خانوار دارد. تأثیرات نسلی در سهم هزینههای مصرفی خوراک و تحصیل و آموزش همجهت و در سهم مقولههای مصرفی مسکن معکوس بوده است. در مقوله های مصرفی خوراک و تحصیل و آموزش، نسل میانسال تأثیر مثبت و نسل جوان تأثیر معکوس دارد. در مقابل، در مقوله مصرفی مسکن، نسل میانسال تأثیر منفی و نسل جوان تأثیر مثبتی دارد. در بررسی الگوی نسلی تخصیص منابع مصرفی خانوار می توان بر نقش مهم و قابلتوجه نسل بیش زایی موالید اذعان داشت. به طورکلی، در بررسی نقش ترتیبات زندگی خانوار بر مقدار تخصیصیافته منابع مصرفی خانوار در مقوله های مصرفی می توان به تشابه و همسانی الگوی تأثیرگذاری خانواده زن و شوهری بدون فرزند و خانوار تک نفره در الگوی مصرف خانوار اشاره داشت. نقش معکوس خانوارهای مذکور در مقوله های خوراک و ارتباطات و تحصیل و آموزش و در مقابل تأثیر مستقیم بر مسکن و بهداشت و درمان الگوی این تأثیرگذاری را نشان می دهد. به عبارت دیگر با تغییر ترتیبات زندگی خانوار به خانوار تک نفره و خانواده زن و شوهری بدون فرزند زمینه برای تخصیص بیشتر منابع مصرف به هزینه های مسکن و بهداشت و درمان فراهم می شود. در رابطه با خانواده زن و شوهری با فرزند ازدواجنکرده که غالب ترین نوع ترتیبات زندگی خانوار در دوره مورد مطالعه است، نتایج نشان می دهد که با تغییر ترتیبات زندگی خانوار به خانواده مذکور زمینه برای افزایش سهم هزینه های تحصیل و آموزش، ارتباطات، خوراک فراهم می گردد. به نظر می رسد که این افزایش با کاهش سهم هزینه های مسکن و بهداشت و درمان جایگزین می گردد. با تغییر ترتیبات زندگی خانوار به خانواده گسترده زمینه برای افزایش سهم هزینه های خوراک فراهم می شود. تأثیر مثبت تحصیلات دانشگاهی سرپرست خانوار و گروه شغلی مدیران و متخصصان در سهم مصرف تحصیل و آموزش، ارتباطات و مسکن در مقایسه با خانوارهای با سرپرست کم سواد و گروه شغلی خدماتی و فروشندگی، تأثیر مثبت زن سرپرستی در سهم هزینه های مصرفی مسکن و بهداشت و درمان از جمله نتایجی است که نشان می دهد که موقعیت اقتصادی و اجتماعی می تواند در تمایزات الگوی مصرفی و سازوکار تخصیص منابع مصرفی خانوار تأثیر پراهمیتی داشته باشد. به طور کلی نتایج حاکی از این است که بین تحولات جمعیتی و اجتماعی خانوار در کشور و الگوی مصرف خانوار رابطه معنیدار وجود دارد. وجود ارتباط معنیدار بین الگوی مصرف و تحولات جمعیت و ویژگیهای خانوار، ضرورت برنامهریزی و سیاستگذاری به منظور مدیریت جمعیتی الگوی مصرف و محقق ساختن سود جمعیتی را ناگزیر میسازد. الگوی تأثیرگذاری نسل بیشزایی موالید در سبد مصرفی خانوار، نقش تحولات ساختار سنی جمعیت در الگوی مصرفی خانوار، الگوی متفاوت مصرف در گروههای مختلف اجتماعی از مسائلی است که نیازمند توجه ویژهای بدان است.
- Abstract
- Population dynamics and its aspects (growth rate, age structure, fertility, mortality and migration), although strongly influenced by the social context, but in turn, are influence on different aspects of development such as economic, social and human and sustainable. Family and household are the most important and basic social unit in society that with understanding its changes, we can recognize the interactions between socio-economic developments and demographic trends. So that, changes in household structure, provides change in population structure in one hand and in other hand demographic changes in macro level, Lead to change in the household structure. The main aim of this dissertation is the study of role of socio-demographic changes of household structure on household’s consumption pattern changes as economic consequences of changes in household demographic during 1984-2013. Studied in various contexts, Iran has little contribute to empirical and theoretical consideration of the field. This dissertation provides cognitive context for policy-making in demographic management of consumption patterns. Also, the results of this study are very important in achieving the first and second demographic dividend. “Life cycle consumption theory of Modigliani”, “Demographic Cycle theory “and “Generational Approaches on Consumption” with the sociological theories of consumer behavior are the fundamental bases in theoretical explanation of household’s consumption pattern In this dissertation, data for analysis have been utilized from National Household Income and Expenditure Survey. also We have utilize demographic method for assessing of age report Accuracy and Criterion validity for assessing of correspondence of living arrangement pattern between Census and HEIS data. In this dissertation, Cross - Classified Hierarchical models have been utilized for Pseudo panel analysis. These models are capable of solving long-lasting identification conundrum of Pseudo Panel Models. In this dissertation, data for analysis have been utilized from National Household Income and Expenditure Survey. also We have utilize demographic method for assessing of age report Accuracy and Criterion validity for assessing of correspondence of living arrangement pattern between Census and HEIS data. Dependent variable is share of consumption expenditure in consumption composition. Independent variables have been modeled in household level and Period-Cohort level. Uni/bivarate statistics and multilevel analysis have been done by use of SAS version 9.2. Generally, Findings are shown that substantial changes occurred in Iranian household’s consumption Pattern during the study period. share of food consumption expenditures in consumers basket decreased from 41% to 30% in urban area and 56% to 45% in Rural area. However, the food consumption is the most important expenditure categories in Iranian household’s consumption basket. The share of health expenditure increased during the period of the study. Increasing share of communication expenditure from 0/16% to 4/2 % during period of study is the most important characteristics of Iranian household’s consumption pattern. The result of multilevel analysis shown that period and cohort of headed household have had significant effect on share of food, health, education, housing and communication consumption expenditures. The pattern of cohort effect on share of food consumption expenditure is same as this effect on education consumption expenditure. In the share of food and education consumption expenditures if only middleaged cohorts have positive effect but also younger cohort has negative effect. In the context of cohort pattern of household consumption resource allocation, effect of baby boomer cohort have been considerable. Generally, in the investigation of the role of living arrangement on quantity of household’s allocated consumption resources, it could be point that the effect of living arrangement on consumption pattern in without child family and single household are similar. without child family and single household have positive effect on share of housing and health expenditure and have negative effect on share of food, communication and education expenditure. Headed household with College education in compared with headed household with low education and managers and professionals in compare with services and sales workers have positive effect on share of education, housing and communication expenditure. Female-headed household in compare with Male-headed households have negative effect on share of housing and health expenditure. These results clearly explain the role of socioeconomic status in household’s consumption pattern and the mechanism of household consumption resource allocation. Overall, the results suggest that there is significant relationship between the sociodemographic changes and household consumption pattern in Iran. hence, planning and policy-making in order to realizing the demographic dividend and managing of consumption patterns based on relationship between population dynamic and consumption pattern and is essential. the impact pattern of Baby Boomer generation on household’s consumption basket, the role of age structure transition on household’s consumption pattern, different pattern of consumption in social group are issues that Should be considered in policy-making. Key words : Consumption Pattern, Household’s Socio-demographic Charactristics, Household’s Income and Expenditure, Consumption catagories, pesodu panel model. Cross-Classified hierarchical Model.