عنوان پایان‌نامه

تغییر آرای فلسفی هابرماس درباره ی نقش دین در حوزه ی عمومی



    دانشجو در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۹۴ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "تغییر آرای فلسفی هابرماس درباره ی نقش دین در حوزه ی عمومی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    دکتری تخصصی PhD
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4209;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 70140
    تاریخ دفاع
    ۳۰ تیر ۱۳۹۴
    استاد راهنما
    حسین غفاری

    بعضی از صاحب نظران یورگن هابرماس رابرجسته ترین فیلسوف زنده و نظریه پرداز اجتماعی به شمار می آورند. در عین حال دیدگاه های او در مورد نقش دین در حوزه ی عمومی تا حدودی مورد غفلت قرار گرفته است. بخشی از این غفلت ناشی از این واقعیّت است که هابرماس در مقاطع مختلف اندیشه ورزی اش مواضع کاملاً گوناگونی درباره ی دین اتخاذ کرده است. البته این غفلت ممکن است ناشی از استنباط های سکولاریستی ای باشد که در آثار اولیه هابرماس به چشم می خورد. در این پایان نامه، ضمن شرح و توضیح مبانی دیدگاه های فلسفی اولیه و بعدی هابرماس درباره ی دین، تحول نگرش او به دین همچون یکی از منابع مشکلات درونی مدرنیته و سپس تلقی او از دین همچون منبع اصلی شوق و انگیزه برای پی ریختن زیست جهان فرهنگی ـ اجتماعی مطلوب بررسی شده است. نادیده گرفته شدن مطالعات متأخر هابرماس درباره ی نقش، جایگاه و کارویژه ی دین در دنیای معاصر مایه ی تأسف است، چراکه پروژه ی متأخر هابرماس فی الواقع کوششی است خلاق و مهم برای گذار به فرا سوی فرض های سکولار که وجه بارز بسیاری از مطالعات مدرن در مورد دین است. در شناخت ماهیت و روند تحول اندیشه های هابرماس درباره ی دین، که همچنان در حال تکوین است، از نوشته های سایر متفکران و صاحب نظران نیز استفاده کرده ام تا به این وسیله ضمن نشان دادن ارزش ها و محدودیت های تفکر هابرماس در خصوص نقش دین در حوزه ی عمومی، بحث های این پایان نامه را در بستر و گستره ای جهانی مورد بررسی قرار دهم. در سراسراین رساله تأکید کرده ام که برای درک عقاید هابرماس در خصوص دین نخست لازم است که با عناصر بنیادی تفکر او آشنا شویم. در نتیجه، پس از "مقدمه"، که روشنگر ماهیت و چارچوب عقاید هابرماس است، پاره ای مفاهیم و موضوعات کلیدی را که در سرتاسر این پایان نامه مورد استفاده قرار گرفته اند توضیح داده ام. پس از وارسی رابطه ی بین دینداری و عقلانیت، تفکرات قبلی و بعدی هابرماس درباره ی نقش دین در حوزه ی عمومی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در واقع، این مبحث نشان می دهد که در آثار اولیه ی هابرماس دین باید جای خود را به فلسفه دهد، اما در آثار اخیرش دین می تواند به زندگی شخصی و عمومی معنا بخشد. در پایان، بر این موضوع تصریح کرده ام که هابرماس با تأکید و توجه به اهمیت دین در زیست جهان درصدد ارائه ی تصویری است از جامعه ای بهتر که صلح و وحدت و سعادت بشری پایه و اساس آن باشد.
    Abstract
    Although some scholars view Habermas as the most important philosopher and social theorist, his account of religion has been relatively neglected. This may partly be a reflection of the fact that he appears to offer quite distinct views of religion, although it may also reflect the strong secularist assumptions of his early work. In this thesis, Habermas’s early and later views of religion are outlined, and the change in his understanding of religion from one of the sources of modernity’s inner problems to a principal source of the passions and motivations underpinning cultural life today is mapped. I argue that the relative neglect of Habermas’s work on religion is unfortunate, as it offers a creative and important attempt to move beyond the secular assumptions that have characterised much modern study of religion, providing it with a central role in the mediation of the costs and benefits of modernity. In exploring the nature of and the changes in Habermas’s thought on religion, which, I suggest, are still developing, I draw upon writings of some scholars to help illuminate the value and the limitations of Habermas’s work. I also emphasise throughout this thesis that, in order to understand Habermas’s ideas on religion, it is necessary to understand broader fundamental elements of his thought. Consequently, after an introduction that clarifies the nature and the scope of Habermas’s work and how I plan to interrogate it, I examine several key themes that cut across his work as a whole. After examining the relationship between religiosity and rationality, I dissect Habermas's early and more recent works on the role of religion in public sphere. Finally, I emphasise that it is through Habermas’s focus on the importance of religion within what he calls the ‘lifeworld’ that he seeks to draw an image of a better society with peace, unity and human happiness as its bases.