عنوان پایاننامه
انگاره ملاصدرا از فلسفه و نقش آن درسامان بخشی حکمت متعالیه براساس سفرهای چهارگانه
- رشته تحصیلی
- الهیات و معارف اسلامی-تاریخ و تمدن ملل اسلامی
- مقطع تحصیلی
- دکتری تخصصی PhD
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 573د;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 75611;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 573د;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 75611
- تاریخ دفاع
- ۰۱ شهریور ۱۳۹۵
- دانشجو
- منصوره رحمانی
- استاد راهنما
- احد فرامرز قراملکی, علیرضا هدائی
- چکیده
- فیلسوفان مؤسس، در سامان بخشی به نظام فلسفی خود، و اخذ روی آورد و روش تحلیل مسائل، از انگاره خود از فلسفه متأثرند. از اینرو آگاهی از این انگاره، نه تنها فهم عمیق تری از نظام فلسفی، آنان به ارمغان می آورد، بلکه روش شناسی آن نظام را میسور می گرداند. اهمیت جستار از انگاره فلاسفه در باب فلسفه، به این جنبه های نظری محدود نمی گردد، و شامل بعد عملی نیز می شود؛ یعنی استفاده کاربردی از فلسفه که امروزه دغدغه بسیاری از فلسفه ورزان و آموزگاران فلسفه و به ویژه فلسفه آموزان است، ارتباط مستقیمی با این انگاره دارد. در نگاه برخی فلاسفه، فلسفه به سلوک ذهنی و تبادلات مفهومی تقلیل می یابد، در مقابل برخی فلاسفه دیگر، با تکیه بر جنبه های عملی، فلسفه را سلوک وجودی می دانند. این انگاره از فلسفه، را «سلوک انگاری فلسفه» می نامیم. سابقه این انگاره از فلسفه، به افلاطون می رسد. در سنت فلسفه اسلامی نیز کسانی همچون اخوان الصفا و سهروردی به هویت سلوکی فلسفه اذعان دارند. ملاصدرا در مقدمه کتاب الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه تصریح می نماید که کتابش را بر اساس سفرهای چهارگانه عرفانی سامان داده است. ما در این رساله برآنیم که علت این گونه جدید سامان دهی به مباحث، را بررسی کنیم. از آنجا که ملاصدرا، در جای دیگری در باب این موضوع سخن نگفته است، یافتن پاسخ این پرسش در گرو بررسی تطبیقی ملاصدرا با پیشنیان و تحلیل محتوایی است. او با تکیه بر سنت فلسفه به مثابه سلوک از یک سو و تأثیر پذیری از عرفا از سوی دیگر، فلسفه را سلوک وجودی می داند. فلسفه از نظر وی فرایند استکمال نفس انسانی است. استکمال نفس نه از گونه رشد کمی یا کیفی، بلکه استکمال ذاتی و اشتداد و تحول وجودی. او غایت فلسفه را تشبه به اله می داند. تشبه به اله با دو مشخصه احاطه به معلومات و تجرد از جسمانیات محقق می گردد. سلوک انگاری فلسفه، پیامدهایی همچون کثرت گرایی فلسفه ورزی، فلسفه ورزی بی کرانه، تناظر ارتقاء معرفتی با ارتقاء وجودی، کثرت گرایی روش شناختی و همبستگی تهذیب نفس و فلسفه را به دنبال دارد. ملاصدرا با تکیه بر سلوک انگاری فلسفه، می کوشد حکمت متعالیه را بر اساس الگوی سفرهای چهارگانه سامان دهد.
- Abstract
- The image that each founder philosopher has about philosophizing, impresses philosophical systematization and his approach to philosophical problems. So knowing this image not only led more profound understanding of philosophical system but also it makes easy the methodology. Inquiry of image is important but not just for this theoretical aspect. It includes the practical aspect too. It means that the using philosophy in practice that is important these days for people who philosophizing, people who teach philosophy and especially people who learn it, is related to the image of philosophy. For some philosophers, philosophy is only theoretical. In return the other philosophers regard practical aspect and consider philosophy as an existential wayfaring. We entitle this image of philosophy ‘philosophy as a wayfaring’. We can find this in Plato‘s thought for the first time. Also for some Islamic philosopher, like Akhvan and Sohrevardy, philosophy is as a wayfaring. Molla Sadra in his work, Aalhekma Almotealie fi Alasfar Alarbae Alaghlie affirm that he has organized his work according to the four mystical journeys. We intend in this theses to find why he has done it. He hasn’t explained it anywhere. So we should answer this question by means of imperative study and content analysis. For Sadra, philosophy is as an existential wayfaring because he was influenced by mystics and philosopher who consider philosophy as a wayfaring. He accounts the philosophy as a process that in which the soul complete. Perfection is not a qualitative or quantitative one. It is an essential existential growing and existential evolution. Assimilation to God is ultimate for philosophy. Assimilation to God means knowing things and separating from corporeal fair. Different philosophizing, endless philosophizing, corresponding existential and cognitive promotion, multiplicity of method, correlation philosophy and purification of soul, are cocequences of the philosophy as a wayfaring. The Four journeys is as a model for Sadra‘s philosophy as a a wayfaring.