عنوان پایان‌نامه

تناهی و طرح استعلایی هستی شناسی بنیادین در اندیشه هایدگر



    دانشجو در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۹۵ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "تناهی و طرح استعلایی هستی شناسی بنیادین در اندیشه هایدگر" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    دکتری تخصصی PhD
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4598،;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 81581;کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4598،;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 81581
    تاریخ دفاع
    ۱۹ آبان ۱۳۹۵
    دانشجو
    احمد رجبی

    رسالهحاضر،متمرکزبرتفسیرمسألهتناهی دراندیشهمتقدمِ هایدگراست،به نحوی که بتوان این مسأله رادرنسبت با «افقِ استعلایی»درهستی‌شناسی ِبنیادین، به فهم درآورد. تناهی بدین معنا، به مثابه قوام بنیادینِ نحوه خاصِ وجود انسان، باید از تناهی‌ای که در تقابل با امر نامتناهی به هر موجودی تعلق می‌گیرد، متمایز گردد تا بتوان از این طریق، نسبتِ ذاتیِ تناهیِ وجود انسان را با نحوه وجود او به مثابه «فهمِ وجود» به دست آورد. پیوستگیِ ذاتی میان تناهیِ دازاین با فهم وجود، مفهوم تناهی را به مثابه «تناهیِ استعلایی»، در افقِ استعلاییِ تقدمِ فهمِ وجود بر مواجهه با موجودات قرار می‌دهد و بدین ترتیب، جایگاه تناهی تنها در نسبت با امکان ظهور موجود بما هو موجود، یعنی امکان مواجهه به نحو مطلق احراز می‌گردد. برای احراز این جایگاه، در نوشتار حاضر، امکان و ضرورتِ چیزی چون تناهیِ استعلایی نخست از دریچه مسأله مواجهه و ضوابط پدیدارشناسانه آن، به مثابه بنیاد روی‌آورندگی ملاحظه شده است؛ سپس همین بنیاد به مثابه زمانمندیِ دازاین، از حیث حرکت و امکانِ درونیِ آن، همچون ذاتِ زمانمندی تفسیر گردیده، و در نهایت، حرکت زمانمندی نیز به مثابه فهم وجود، یعنی تعالیِ دازاین از موجود به سوی وجود، با تناهیِ استعلایی اینهمان دانسته شده است. از این طریق، مسأله تناهی، با بنیانگذاریِ هستی‌شناسی، یعنی امکان و ضرورتِ هستی‌شناسیِ بنیادین به گونه‌ای پیوند می‌یابد که می‌توان در پرتوِ آن، ضابطه‌ای برای فهمِ کل مسیر فکریِ هایدگر به دست داد.
    Abstract
    The Dissertation at hand is concentrated on an interpretation of the problem of finitude in Heidegger’s fundamental ontology, in such a way that finitude could be understood in relation with the “transcendental horizon” and the transcendental conception of fundamental ontology. Finitude in this sense, i.e. as the fundamental constitution and character of the specific manner of Being of Dasein, must be distinguished from that concept of finitude which, being the opposite of the infinite, belongs to all finite beings. By this distinction, the essential relation between the finitude of Dasein and its manner of Being as “understanding of Being” can be reached. This essential relation places the problem of finitude into the transcendental horizon of priority of understanding of Being over any modes of encounter with beings. Thus, the transcendental finitude arises as the condition of the possibility of encounter with beings, i.e. the possibility of disclosedness of beings as such. In the following investigation, the possibility and necessity of the transcendental finitude will be first interpreted from the viewpoint of the problem of encountering and its phenomenological principles, as the ground of intentionality. In the second step, the finitude as this ground will be discussed in its essential relation with the inner motion and possibility of the originary timeliness as the essence of timeliness. This essence and its motion will be interpreted in the third step as the ontological transcendence of Dasein, so that the “transcendental finitude” or the “finite transcendence” lead to the identity of finitude and transcendence. By the identity of finitude and transcendence, the problem of finitude would be related to the problem of foundation of philosophy as a criterion for an interpretation of the possibility and necessity of fundamental ontology, and consequently, of the Heidegger’s whole way of thinking. Keywords: Finitude, Intentionality, Timeliness, Transcendence, Possibility, Fudamental Ontology