عنوان پایاننامه
بررسی رابطه میان هوش هیجانی ، آگاهی نسبت به منظورشناسی، و به کار بستن منظورشناسی در زبان آموزان ایرانی
- رشته تحصیلی
- آموزش زبان انگلیسی
- مقطع تحصیلی
- دکتری تخصصی PhD
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده زبانها و ادبیات خارجی شماره ثبت: 2/1878;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 71277
- تاریخ دفاع
- ۳۱ شهریور ۱۳۹۴
- دانشجو
- محمد مهدی حاج ملک
- استاد راهنما
- مجید نعمتی
- چکیده
- به نظر می¬رسد رابطه بین احساسات به طور کلی و هوش هیجانی به طور اخص با عملکرد زبانی خصوصاً در حیطه¬ی منظورشناسی تا حد زیادی بین محققان آموزش زبان نادیده گرفته شده است. با اینکه به نظر می¬رسد افراد برخوردار از هوش هیجانی بالا بایستی در عملکردهای اجتماعی از قبیل منظورشناسی زبان موفق¬تر باشند، کمتر تحقیقی است که به بررسی علمی رابطه این دو از منظر آموزش زبان پرداخته باشد. لذا تحقیق حاضر که تلاشی است در راستای جبران این کمبود، اقدام به طراحی دو پرسشنامه¬ی تکمیل گفتمان، یکی به روش نوشتاری و دیگری به صورت چهارگزینه¬ای، نمود که فرآیندهای طراحی، ساخت، مطالعه مقدماتی، و هنجاریابی این دو پرسش نامه در مجموع مرحله اول تحقیق حاضر را شکل داد. پس از آن در دومین مرحله تحقیق، دو تست مهیا شده به همراه یک نسخه فارسی از پرسش نامه¬ی هوش هیجانی بار-آن در فواصل زمانی دو الی چهار هفته¬ای در بین تعدادی از دانشجویان در حال فراگیری زبان در دانشگاه¬ها یا برخی مؤسسات منتخب شهر تهران توزیع شد. از بین این دانشجویان، تعداد 136 نفر موفق شدند در تمامی جلسات تست حضور داشته باشند که جمعیت آماری این تحقیق را تشکیل دادند. نتایج دو تست رگرسیون چندگانه بین هوش هیجانی این زبان آموزان و تولید و درک زبانی در حیطه منظورشناسی نشان داد که رابطه¬ی معناداری بین هوش هیجانی و تولید زبانی از دید منظورشناسی وجود ندارد در حالی که بین هوش هیجانی و آگاهی نسبت به منظورشناسی زبان رابطه معناداری یافت شد. ضمناٌ بررسی¬های دقیق¬تر نشان داد که "مهارت¬های بین فردی" که از عوامل پنج¬گانه هوش هیجانی بوده و به نظر می¬رسد به عملکرد اجتماعی زبان از همه مرتبط¬تر باشد بر خلاف انتظار ارتباط معکوسی با تولید و درک منظورشناسی زبان داشته است. استدلال مطالعه حاضر از این یافته¬ها این است که زبان آموزان دارای هوش هیجانی بالاتر و موفق¬تر در عملکردهای اجتماعی آن دسته از افرادی را تشکیل می¬دهند که بیش¬تر از حد متوسط به رعایت موازین "ادب زبانی" مقید می¬باشند که این موجب عملکرد متفاوت از قاطبه انگلیسی زبانان و تخطی از استاندارهای ایشان و در نتیجه نمرات ضعیف¬تر در تست¬های تکمیل گفتمان شده است در واقع میزان همبستگی آماری بین درجه "ادب زبانی" در پاسخ¬های زبان آموزان به آزمون تکمیل گفتمان و شاخصهای هوش مصنوعی ایشان مصدق این امر بود. تحقیق حاضر نتیجه می¬گیردکه وادار کردن زبان آموزان به دنبال کردن دقیق استانداردهای بومی¬های زبان شاید ملاک موفقیت زبانی ایشان باشد، اما همواره تضمین کننده موفقیت فردی ایشان به عنوان یک فرد اجتماعی نیست. لذا به طراحان دورههای آموزشی و یا مدرسان زبان انگلیسی توصیه می¬شود برای تدریس بر اساس موازین منظور شناسی زبان این حقیقت را نادیده نگیرند.
- Abstract
- The link between different psychological traits and pragmatic development has been largely neglected in the field of language teaching with relatively few exceptions. As an attempt to fill this gap, the present study delved into the less often-explored relationship between Emotional Intelligence (EI) and pragmatic competence, particularly, pragmatic comprehension and pragmatic production of Iranian EFL learners. In the first phase of the study, a Discourse Completion Test (DCT) and a Multiple-choice DCT (MDCT) were developed, piloted, and validated for the purpose of this study to measure the participants’ pragmatic competence in terms of production and comprehension of five speech acts: refusal, suggestion, gratitude, apology, and request. In the second phase, 136 male and female university students learning English at advanced levels in Tehran, selected from nine intact classes based on their results on Oxford Placement test, were targeted to check the predictability of pragmatic competence by EI. The two tests developed in phase one were administered to this cohort along with a revised translated version of Bar-On’s (1997) EQi (Emotional Quotient inventory) with two-to-four-week intervals between the three test administrations. Two multiple regression analyses were used to examine whether EI or any of its five subcomponents were capable of predicting the participants’ pragmatic comprehension or production of the targeted speech acts. The results showed that EI did not significantly predict the pragmatic production of EFL learners (R^2=.033) while it could predict their pragmatic comprehension (R^2= .12). However, more detailed analysis of EI components revealed that the Interpersonal Skills category had a negative correlation with pragmatic competence. To interpret these outcomes, it was hypothesized that emotionally intelligent Iranian learners probably decided to employ overly polite utterances which made their production or choices deviant from the standards of native speakers. This was tested and confirmed by a correlational analysis between the degree of politeness the students employed in their responses to DCTs and their EI (r= .52). Therefore, it was concluded that the relationship between EI and pragmatic competence is not of a straightforward nature and must be approached with more caution. The practitioners who intend to integrate pragmatic instruction into their courses are recommended to carefully consider its social consequences in light of EI. It may not always be preferable to change the communication patterns of the learners who seem to be already successful in their L1 social interactions in favor of native speaker norms.