عنوان پایان‌نامه

مطالعه مقایسه ای عوامل مهم تاثیر گذار بر سیاست خاورمیانه ای جمهوری اسلامی ایران در دو دوره خاتمی و احمدی نژاد با تاکید بر گفتمان غالب




    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP4259;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78182;کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP4259;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78182
    تاریخ دفاع
    ۱۲ آبان ۱۳۹۵
    استاد راهنما
    سعیده لطفیان

    شناخت و بررسی عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار بر سیاست خارجی یک کشور در دوره های زمانی مختلف، از منظر آسیب شناسی کمیت و کیفیت تأثیر این عوامل و بهبود کارآمدی سیاست خارجی در آینده، اهمیت بسیار زیادی دارد. بر همین اساس، در این پژوهش، مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رفتار سیاست خاورمیانه ای ایران در دو مقطع زمانی مشخص، یعنی دوره ریاست جمهوری آقایان خاتمی و احمدی نژاد، به شکل مقایسه ای مورد بررسی قرار گرفته است. در این چارچوب، پرسش اصلی این پژوهش این است که «عمده ترین عوامل تأثیرگذار بر رفتار سیاست خاورمیانه ای در این دو دوره چه بوده است ؟» و به دنبال آن، فرضیه اصلی پژوهش پیش رو این است که «در مقایسه با مطالبات داخلی و ویژگی های نظام های منطقه ای و بین المللی، ویژگی های شخصیتی رئیس جمهور و مشاورانش، بیشترین تأثیر را بر تعیین رفتار سیاست خاورمیانه ای ایران داشته و گفتمان غالب در کشور، بر این رابطه تأثیرگذار بوده است.» در ادامه، در راستای فرضیه اصلی پژوهش و تأکید بر ویژگی های شخصیتی، از میان نظریاتی که بر عوامل داخلی تأثیرگذار بر رفتار سیاست خارجی تأکید دارند، پیش نظریه و نظریه پیوستگی روزنا، نظریه روند سازمانی و سیاست دیوان سالارانه آلیسون، و مدل اسنایدر انتخاب شده است که هر سه نظریه، تأکید بسیار زیادی بر متغیر فرد و ویژگی های شخصیتی، و نیز متغیر نقش و برداشت شخص از میزان اختیارات نقش خود دارند. هدف اصلی این پژوهش این است که با توجه به گفتمان غالب در هر دوره، تأثیر عوامل سه گانه مطرح شده در فرضیه، به ویژه ویژگی های شخصیتی، بر رفتار سیاست خاورمیانه ای ایران در سه حوزه برنامه هسته ای و ابعاد منطقه ای آن، روابط ایران با همسایگان، و نیز رویکرد ایران به نظام امنیت منطقه ای، مشخص شود. نتیجه این پژوهش نیز این است که اگرچه در مرحله اتخاذ تصمیمات، نهادهای مهمتری چون رهبری و شورای عالی امنیت ملی و سپاه پاسداران، نقش با اهمیت تری در تعیین اولویت های سیاست خاورمیانه ای ایران داشته اند، اما ویژگی های شخصیتی رئیس جمهور در مرحله اول، و سپس، مطالبات داخلی و ویژگی های نظام های منطقه ای و بین المللی، با توجه به گفتمان غالب، بر رفتار سیاست خاورمیانه ای ایران و نحوه واکنش سایر کنشگران نسبت به ایران، تأثیر بسیار زیادی داشته است.
    Abstract
    Identifying and evaluating the internal and external factors affecting a country’s foreign policy in different periods of time, is very significant in terms of recognizing the quantity and quality of the effect of these factors for improving the efficiency of its foreign policy in the future. Based on this, in this research, the most important factors influencing Iran’s Middle Eastern policy behavior in two specified periods, during Khatami and Ahmadinejad’s presidency, have been studied comparatively. In this context, the main question of this research is that: “What are the main factors influencing Iran’s Middle Eastern policy behavior in these two periods?” The main hypothesis of this research is: “In comparison with domestic demands, and the characteristics of the regional and international systems, the personal characteristics of a president and his consultants, had the greatest impact on determining Iran’s Middle Eastern policy behavior, and the dominant discourse of the country, had an influence in this regard.” To test the research hypothesis, three relevant theories have been chosen: pre theory and linkage theory by James Rosenau, organizational process model and bureaucratic politics model by Graham Allison, and finally, Richard Snyder’s analytical framework. All three, have an emphasis on individual level (personal characteristics), and also on role variable (a person’s perception of the amount of authority of his role). The main goal of this study is to determine the type and magnitude of the impact of the three factors on Iran’s Middle Eastern Policy behavior of nuclear program and its regional dimensions, Iran’s relations with its neighbors, and Iran’s approach to regional security system in the two eras. The conclusion of this research is that although in Iran’s decision-making process, there are some other persons and organizations which play more important in determining the priorities of Iran’s Middle Eastern policy, including the leader and National Security Council. But the personal characteristics of president and his consultants alongside domestic demands, and the characteristics of the regional and international systems, regarding the dominant discourse, had considerable impact on Iran’s Middle Eastern policy behavior and how the other actors react to Iran.