عنوان پایاننامه
((اخلاق به عنوان رستگاری ابدی در فلسفه شوپنهاور))
- رشته تحصیلی
- فلسفه
- مقطع تحصیلی
- دکتری تخصصی PhD
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4233;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 70323
- تاریخ دفاع
- ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
- دانشجو
- محمد موسی
- استاد راهنما
- سیدحمید طالب زاده
- چکیده
- آرتور شوپنهاور فیلسوف همدردی است و اخلاق وی اخلاق همدردی است. او دلالتی اخلاقی و متافیزیکی به همدردی می دهد که در سنت فلسفی غرب نظیر ندارد. توصیف وی از اخلاق از متافیزیک و بدبینی او نشأت می گیرد. او بر این عقیده است که همدردی منشأ همه افعالی است که دارای ارزش اخلاقی هستند، هر عشقی همدردی است و همدردی ویژگی برجسته افرادی است که از سرشت اخلاقی خوب برخوردارند. وی بر طرقی تأکید می کند که این احساس رؤوفانه، با کنارگذاشتن موضع طبیعی خودخواهی، با توجه خاص به سعادت خود فرد، با برانگیختن انسانها به اینکه توجهی مشابه به سعادت دیگران داشته باشند، روابط بین افراد را تغییر می دهد. شوپنهاور در آثار خود بر مبنای متافیزیک اراده خود به تحلیل همدردی می پردازد و با این ادعا که «از همان منبعی که هر خوبی، عاطفه، فضیلت و شرافت سرشتی نشأت می گیرد، نهایتاً انکار خواست یا ارادهی زندگی نیز نشأت می گیرد»، آن را با نظریه اش در باب انکار ارادهی زندگی پیوند می دهد. اما از نظر شوپنهاور این امر چگونه می تواند رخ بدهد؟ به عبارت دیگر، چگونه فیلسوف اراده ای که مدعی بود که خودخواهی موضع طبیعی در همه افراد انسان است، فضیلت اخلاقی مبنایی را در همدردی می یابد؟ و چگونه در تفکر فلسفی وی می توان اخلاق و متافیزیک را چنان به هم پیوند زد که اخلاق به اصطلاح متافیزیکی وی بتواند راهی برای رستگاری ابدی از سرشت شریرانه اراده باشد؟ در رساله حاضر به این پرسش ها و پرسشهای دیگری از این دست پاسخ داده خواهد شد.
- Abstract
- Arthur Schopenhauer is the philosopher of compassion, and his ethics is an ethics of compassion. He attributed a moral and metaphysical significance to compassion that is without parallel in the Western philosophical tradition. His account of morality emerged from his metaphysics and pessimism. He argued that compassion is the source for all actions possessing moral worth, that all love is compassion, and that compassion is the leitmotiv for individuals who possess a morally good character. He emphasized the ways in which this kindhearted fellow feeling transforms relationships between individuals, defeating the natural standpoint of egoism, with its exclusive concern for a person’s own well-being, by moving people to assume an analogous concern for the well-being of others. In his oeuvre, Schopenhauer analyzed compassion presuming his metaphysics of will, and he integrated it into his theory of the denial of the will to life, by claiming that “from the same source from which all goodness, affection, virtue, and nobility of character spring, there ultimately arises also the denial of the will to life”. But how can this happen in Schopenhauer’s view? In other words, how would the philosopher of will, who claimed that egoism was the natural standpoint in all the individuals, find the basic ethical virtue in compassion? And how could ethics and metaphysics interrelate in his philosophical thought so that his so-called metaphysical ethics can become a way of eternal salvation from the evil nature of will? The answers to these and other questions are given in the present thesis