عنوان پایاننامه
تبیین ارتباط رضایتمندی سکونتی بافتهای نارکارآمد شهری
- رشته تحصیلی
- شهرسازی
- مقطع تحصیلی
- دکتری تخصصی PhD
- محل دفاع
- کتابخانه پردیس هنرهای زیبا شماره ثبت: 10929;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 71285
- تاریخ دفاع
- ۲۲ آبان ۱۳۹۴
- دانشجو
- ملیحه باباخانی
- استاد راهنما
- اسفندیار زبردست
- چکیده
- بافتهای ناکارآمد شهری به عنوان پتانسیل توسعه درونی، به موجب مسائل و مشکلات که از ابعاد مختلف در خود دارند اغلب با کاهش جمعیت بومی و سکونت اقشار کمدرآمد مواجه بوده که این امر برای ناکارآمدی آنها در سالیان گذشته افزوده است. از این رو نوسازی به شیوهای صحیح برای ارتقاء کیفیت زندگی شهری و جلب رضایتمندی ساکنان آن از ضرورتهای غیر قابل انکار است. تجارب جهانی نوسازی در بیشتر کشورهای توسعه یافته نشان میدهد که تا دهه 1990 و در ایران تا دهه 1380، نوسازی عمدتاً با نگاه صرفاً کالبدی و اقتصادی بدون توجه به ملاحظات کیفی و اجتماعی در این نواحی دنبال شده است. نتایج این شیوه از نوسازی موجب تخریب شبکههای اجتماعی موجود، اخراج گروههای آسیبپذیر و آثار سوء بر محیط زندگی ساکنان و در نهایت نارضایتی آنها شده است. هدف اصلی این پژوهش، تبیین نحوه ارتباط میان رضایتمندی سکونتی با نوسازی شهری و شناسایی اصول دستیابی به رضایتمندی سکونتی در اقدامات نوسازی بافتهای ناکارآمد شهری میباشد. رضایتمندی سکونتی برآورد ذهنی افراد از شرایط وضع موجود با ایدهآل ذهنی آنهاست که در پنج بعد کالبدی-محیطی، خدماتی، اقتصادی، اجتماعی و شخصیتی قابل تبیین است. با توجه به مسائل و مشکلات بافتهای ناکارآمد، رضایتمندی سکونتی در این محدودهها منوط به پاسخگویی به این مسائل و مشکلات است. با توجه به ابعاد عام رضایتمندی سکونتی و مسائل و مشکلات بافتهای ناکارآمد، ابعاد رضایتمندی سکونتی در این نواحی در ابعاد فوق همراه با بعد مدیریتی قابل پیگیری است. بررسی توجه به ابعاد رضایتمندی سکونتی در تجارب نوسازی جهان نشانگر آن است که رویکرد نوسازی پایدار شهری به عنوان انگارهای است که در راستای رضایتمندی سکونتی و پاسخگویی به تمام ابعاد آن قرار گرفته است. با بررسی متون نظری موجود در این حوزه، سه اصل جامعنگری به مسائل بافتهای ناکارآمد، اجتماعمبنایی به جامعه محلی در قالب یک فرآیند پایدار، به عنوان اصول پایه در این رویکرد است که میتواند موجب آن شود که نتایج نوسازی در راستای رضایتمندی ساکنان قرار گیرد. با توجه به اصول و ابعاد حاصل از چارچوب نظری پژوهش، به بررسی این موضوع پرداخته شد که در تجارب نوسازی سالهای 92-1388 شهر تهران تا چه اندازه به اصول فوق توجه شده است؟. بدین منظور در ابتدا سه محله تختی، مقدم و هاشمی به عنوان نمونههای منتخب فعالیتهای نوسازی سالهای فوق، طبق روش تحلیل خوشهای و مبتنی بر 5 شاخص انتخاب شدند. سپس اصول فوق در اسناد و مبانی نوسازی شهر تهران طبق روش تحقیق توصیفی و تحلیل قیاسی و استنتاجی مورد بررسی قرار گرفتند و در ادامه ابعاد و شاخصهای معرف سه اصل دستیابی به رضایتمندی سکونتی در نوسازی شهری، به کمک پرسشنامه و از ساکنان مورد نظرسنجی قرار گرفتند. نتایج پرسشنامهها طبق روشهای آماری و با کمک نرمافزار Spss مورد تحلیل عاملی و رگرسیونی قرار گرفتند. نتایج تحلیلهای قیاسی و استنتاجی مبانی نوسازی شهر تهران در نسبت با اصول و مؤلفههای دستیابی به رضایتمندی سکونتی، نشان داد که عدم توجه به ویژگیهای قابل قبول مسکن از سوی ساکنان محلی، نادیده گرفتن ارزشهای فرهنگی و تاریخی و راهکارهایی برای ارتقاء حس تعلق مکانی از موضع دستیابی به نوسازی جامعنگر مورد نقد بوده است. همچنین توجه به جذب سرمایهها و منابع اقتصادی خارج از محلات به دلیل منتفع کردن سرمایهگذاران بیرون و نه ساکنان تأثیر منفی بر رضایتمندی ساکنان خواهد داشت و از جمله نکات منفی در سیاستهاست که با اصل داراییمبنایی در تناقص است. عدم تدارک قانون و سازوکارهایی برای همکاری و همبستگی میان مسئولین شهری مرتبط با امر نوسازی به دلیل آنکه تحقق نوسازی را با موانعی روبرو میکند و انسجام اجتماعی در ارتباط با این موضوع را سست خواهد کرد و یکی دیگر از خلاءهای موجود در حوزه سیاستها و مبانی فکری نوسازی شهر تهران در دوره زمانی فوق به حساب آید. نتایج نظرسنجی و رضایتمندی ساکنان سه محله نیز نشان میدهد که ارتباط معناداری میان رضایتمندی ساکنان از ابعاد و سطوح رضایتمندی سکونتی بافتهای ناکارآمد وجود داشته که بعضاً با اقدامات و فعالیتهای نوسازی سالهای 92-1388 صورت گرفته در محلات در ارتباط بوده است. اما در حالت کلی میتوان اذعان داشت که اصول جامعنگری و اجتماعمبنایی اگرچه در نظرگرفته شده است ولی به صورت کامل نبوده و در مواردی خلاءهایی وجود دارد. به عنوان مثال اجرای محدود پروژههای خدماتی و ارزشافزا و رضایتمندی نسبتاً پایین ساکنان از میزان مشارکت در نوسازی و عدم هماهنگی میان مسئولان امر نوسازی از جمله خلاءهای مطالعاتی موجود در این زمینه است.
- Abstract
- Abstract: Deteriorated urban textures are areas of a city isolated from developmental life cycle. They have turned into the focus of problems and inefficiencies. The evaluation of renewal actions claims to promote residents’ satisfaction in some cases. At the same time of improving objective and economic quality of life, there are claims regarding the lack of any improvements in their subjective quality of life. Above physical reforms, renewal actions in deteriorated textures should consider the issue of enhancing residents’ quality of life. Hence, besides considering physical aspects, renewal thoughts must also seek to provide and promote their quality of life and satisfaction. This thesis explains the relation between residents’ satisfaction and renewal in deteriorated urban areas. To do so, first, the aspects of residential satisfaction in deteriorated textures will be discussed. Then, the status of these aspects in renewal experiences will be reviewed. Accordingly, the aspects of achieving residential satisfaction in these fabrics are explained via deductive reasoning method. Based on historical research method, renewal experiences are studied regarding the aspects of residential satisfaction. Residential satisfaction in deteriorated fabrics is influenced by physical-environmental, services, socio-cultural, managerial, and economic aspects. Reviewing the renewal experiences across the world showed that sustainable urban renewal is an approach based on aspects of residential satisfaction. Base on this approach, There are three principles that can help in this approach to urban renewal results in the residential satisfaction. These are holistic view, community based development and procedural approach. According to these principles and aspects of the theoretical framework to examine this issue in renewal experiences 1388-92 years in Tehran. Therefore, in the first three neighborhoods Hashemi, Moghaddam and Takhti as selected samples in Tehran based on The cluster analysis. Then principles and foundations of renewal in Tehran, were examined according to the deductive and inductive methodology. The following three principal, dimensions and indicators of access to residential satisfaction in urban renewal were surveyed by questionnaire. The results of the questionnaire analysis by statistical methods such as regression and factor analysis in Spss software. Theoretical and experimental results in Tehran showed that these were partially towards to residential satisfaction. In the other words, holistic view and community based developments principles is not intended to be complete and there are many gaps. For example, limited enforcement actions and value-adding services and relatively low satisfaction of the inhabitants from the lack of coordination between the authorities involved in the renewal actions are many existing research gaps in this field. Key words: residential satisfaction, sustainable renewal, holistic view, community-based development, tehran