عنوان پایان‌نامه

قضا وجامعه در سلطانیه : مطالعه ای باستان شناسانه در خصوص شهرهای ایلخانی



    دانشجو در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۴ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "قضا وجامعه در سلطانیه : مطالعه ای باستان شناسانه در خصوص شهرهای ایلخانی" را دفاع نموده است.


    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4477;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78164;کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4477;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78164
    تاریخ دفاع
    ۳۱ شهریور ۱۳۹۴
    استاد راهنما
    حسن کریمیان

    با وجود آنکه حکمرانان ایلخانی (750- 654 ه ق) مراغه و سپس تبریز را به پایتختی برگزیدند؛ اندیشه احداث شهری که نمادی از امپراطوری این صحرانوردان باشد، آنها را به ساخت شهر سلطانیه ترغیب نمود. رویدادی که به روزگار فرمانروایی سلطان محمد خدابنده (الجایتو) محقق گشت و توسعه سریع این شهر، آنرا به یکی از باشکوه ترین پایتخت های جهان مبدل ساخت. متخصصانی که مطالعه شهرها را موضوع پژوهش های خود ساخته اند، شاخص های جغرافیایی، اقلیمی، زیست محیطی، ارتباطی، دفاعی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی، ساختاری، و معماری را مد نظر قرار می دهند زیرا این ها عواملی هستند که به هنگام ساخت شهر نیز مورد نظر فرمانروایان بوده اند. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با اتکا به منابع مکتوب، مطالعات میدانی و باستان شناسانه به پرسشهایی در زمینه علل شکلیابی توسعه و اضمحلال این پایتخت کم نظیر در دوره اسلامی پاسخ گفته شود. به عبارت دیگر هدف آن است که فرم، عملکرد و سازمان فضایی شهر سلطانیه و نیز ساختار اجتماعی آن به روزگار پایتختی اش بازیابی و نو آوریهای بکار گرفته شده در شهر سازی، معماری و تزئینات هنرمندانه آن معرفی شود. فرض بر آن بود که در شکل یابی شهر، اراده و خواست پادشاه نقشی محوری داشته و قابلیتهای زیست محیطی، ارتباطی، معیشتی و ... در اولویتهای بعدی جای داشته اند. همچنین مشخص گردید که اگرچه احداث پایتخت جدید(سلطانیه) به فرمان حکمرانان کشوری و با استفاده از اعتبارات دولتی توانست انتظام فضاهای شهری، اعمال مدیریت و بهره برداری از آنرا افزایش بخشد؛ لیکن این پایتخت به دلیل فقدان زیر ساخت های فرهنگی، تمدنی، حافظه تاریخی، تجانس جمعیتی، و تعلق خاطر(هویت مکانی) در کشاکش تحولات سیاسی به سرعت رو به زوال نهاده و مضمحل گردد.
    Abstract
    Although the Ilkhanid rulers (654-750 AH) chose Maragheh followed by Tabriz as their capitals, the idea of establishing a city as a symbol of kingdom of these nomads encouraged them to build the Soltaniyeh city; an event that substantiated during the reign of Sultan Muhammad Khodabandeh (?ljeitü). The rapid development of the city converted it to one of the glorious capitals of the world. As far as geographic, climatic, environmental, communicational, defense, social, economic, administrative, structural, and architectural criteria were considered by the rulers during the establishment of the city, the specialists who study cities as their research cases focus on them. The present research is an attempt to answer some of the questions about the causes of formation, development and vanishing of this unique capital of the Islamic period, based on written sources and archaeological field studies. In other word, the aim of this study is to introduce the form, function, public space and social structure of Soltaniyeh, when it was the capital, and also the innovations used in its urban, architectural and artistic decorations. The assumption was that the will of Sultan has had the key role in development of the city and environmental, communication and livelihood capabilities had gotten the next priorities. It was also made clear that although the construction of new capital (Soltaniyeh) was accomplished at the behest of the rulers using the public funds, it resulted in an increase in urban discipline, management and exploitation; however it rapidly declined and moved toward destruction amidst the political changes due to the lack of cultural and civil infrastructures, historical memory, and heterogeneity of the population, and place identity. Keywords: Ilkhanid City, Iran Capitals, Soltaniyeh, Spatial Archaeology.