عنوان پایاننامه
رهیافت عدم خشونت در سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی
- رشته تحصیلی
- علوم سیاسی -مسائل ایران
- مقطع تحصیلی
- دکتری تخصصی PhD
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP4414;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 81543;کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP4414;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 81543
- تاریخ دفاع
- ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
- دانشجو
- عباس تاجیک
- استاد راهنما
- ابراهیم متقی
- چکیده
- رفتار غیرخشونتآمیز را میتوان بهعنوان یکی از رهیافتهای کنترل سیاست داخلی و فرآیندهای سیاست خارجی دانست. موضوع مربوط به صدور انقلاب، انقلابهای رنگی و مداخله انساندوستانه را میتوان در زمره سازوکارهایی دانست که در حوزه رفتار غیرخشونتآمیز انعکاس خواهد داشت. تبیین سیاست خارجی ایران براساس رهیافت غیرخشونتآمیز را می توان بهعنوان یکی از نشانههای اصلی دکترین انقلاب اسلامی در محیط پیرامونی دانست. تجربه نشان داده است که هرگونه نقش آفرینی کشورها اگرچه در مرحله آغازین ماهیت مدنی، اجتماعی و غیرخشونتآمیز داشته باشد، تحت تاثیر محیط پیرامونی با نشانههایی از تصاعد الگوهای کنش راهبردی همراه میشود. روندهای مربوط به جنبش اجتماعی و انقلابی ایران در چارچوب حمایت از جنبشهای آزادیبخش در ابتدا ماهیت اجتماعی و غیرخشونتآمیز داشته است. چنین فرآیندی تحت تاثیر الگوی کنش بازیگران منطقهای و بینالمللی به فرآیندهای خشونتآمیز تبدیل گردیده و ایران را در وضعیتی قرار داده که برای امنیت ملی خود نیازمند واکنش همه جانبه در برابر تهدیدات خواهد بود. رویکرد اول به این موضوع اشاره دارد که ایران از گروهها و بازیگران تروریستی حمایت به عمل میآورد. رویکرد دوم معطوف به آن است که ایران از مقاومت و گروههای حامل ایدئولوژی مقاومت در برابر خشونت گروهها و دولتهایی حمایت به عمل میآورد که فاقد مشروعیت بوده و از سازوکارهای خشونتآمیز استفاده به عمل میآورند. این پژوهش درصدد اثبات رویکرد دوم در ارتباط با روندهای سیاست خارجی ایران در حوزه منطقهای و بینالمللی است. با توجه به چنین فرآیندی میتوان پرسش اصلی پژوهش را بر اساس این گزاره تبیین نمود که: «نشانهها و فرآیند رهیافت عدم خشونت در سیاست خارجی ایران کدام است؟» فرضیه این نوشتار بر این موضوع تأکید دارد که: «رهیافت عدم خشونت در سیاست خارجی ایران دارای ریشههای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی بوده و معطوف به بازدارندگی، دفاع و تهدید متقابل در حوزه راهبردی میباشد.» در این رساله تلاش شده است تا زمینه ترکیب رویکرد ایدهآلیستی و آرمانگرایانه با رهیافت نئولیبرالی و نئورئالیستی که ماهیت ساختاری در سیاست بینالملل دارد، فراهم گردد.
- Abstract
- Nonviolence is considered as one of the controlling approaches toward domestic policy and foreign policy process. Issues regarding Humanitarian Interventions, Color Revolutions and Export of Revolution are reflections of the nonviolent behavior. Elaborating Iran’s Foreign Policy based on the nonviolent approach is one of the main indicators of Islamic Revolution Doctrine in its periphery. Based on the observations, even though the basic acting steps of states would be of a civil, social and nonviolent entity; but affected by the peripheral sphere they would accompany with arising patterns of strategic action. The trends of social and revolutionary movements in Iran initially were societal and nonviolent – due to their support of liberating movements. Influenced by the action pattern of regional and international players such a process had been transformed to violent one as posed Iran in a reactive status that inevitably pre-requires comprehensively defense its national security. The first mentioned perception points that Iran is supporting terrorist groups and players; while the second attitude is inclined with Iran’s support of Resistance and Ideological groups affiliated with Resistance encountering with violence originated from illegitimate groups and states and their violent contributions. This research is to prove that the latter approach is more reliable and valid regarding Iran’s foreign policy acting trends in the regional and international sphere. Derived from the aforementioned preamble, the main question of the current thesis is: “What are the indicators and processes of the nonviolent approach in Iran’s foreign policy?” the hypothesis to reply this question is “the nonviolent approach in Iran’s foreign policy is of cultural, historical and social roots and is inclined to strategic deterrence, defense and counter-threat”. In this thesis, it’s tried to contextualize the idealistic approach to neo-liberalist and neo-realist point of views within the structure of International Politics.