عنوان پایان‌نامه

بررسی انسجام دستوری در ادبیات کودکان در زبان فارسی ( بر مبنای قصه های مجید به قلم هوشنگ مرادی کرمانی )



    دانشجو در تاریخ ۰۸ مهر ۱۳۸۸ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "بررسی انسجام دستوری در ادبیات کودکان در زبان فارسی ( بر مبنای قصه های مجید به قلم هوشنگ مرادی کرمانی )" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    زبانشناسی همگانی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 48440;کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 063210
    تاریخ دفاع
    ۰۸ مهر ۱۳۸۸
    دانشجو
    سعید سلطانی
    استاد راهنما
    علی افخمی

    چکیده تحقیق حاضر با استناد به برخی از مبانی زبانشناسی سازگانی- نقشگرا (= زبانشناسی سیستمی- نقشی) انجام شده است. مطابق این نظریه که از جانب هلیدی، زبانشناس انگلیسی، ارائه شده است، نظام زبان به گونهای سازمان یافتهکه میتواند از طریق تولید همزمان سه نوع معنا، تولید و درک متن را برای کاربران زبان طبیعی امکانپذیر سازد. در این زمینه، نظام زبان دارای سه جزء یا مؤلفهی نقشی- معنایی مرتبط با یکدیگر تلقی میشود که فرانقشهای زبان نامیده میشوند: (1) فرانقش اندیشگانی، که با بیان کردن محتوا سر و کار دارد؛ (2) فرانقش بینافردی، که وظیفهی بیان کردن دیدگاهها و قضاوتهای شخص و بیان انگیزهی او در به زبان آوردن هر چیزی را بر عهده دارد و بنابراین، ماهیت روابط بین گوینده/ نویسنده و شنونده/ خواننده را آشکار میسازد؛ و (3) فرانقش متنی، که تجلی یافتن مؤلفهی اندیشگانی و بینافردی نظام زبان را امکان پذیر میسازد و بنابراین در شکلگیری فرهنگ انسانی دخالت مؤثر دارد. در خلال برقراری ارتباط انسانی، پیامها یا معانی در قالب نظامی واجد محتوا، با یکدیگر تلفیق و بر مبنای نیازهای بیانی و دریافتی گوینده/ نویسنده و شنونده/ خواننده در داخل قراردادهای سازماندهی گفتمان به کار گرفته میشوند. ارتباط مطلوب آن زمان رخ میدهد که کاربران زبان از میان گزینههایی که امکانات معنایی زبان در اختیار آنها قرار داده است، مواردی را انتخاب میکنند که به آنها کمک میکند اندیشههای خود را به شکلی مؤثر از طریق متون مختلف بیان کنند. بر این اساس، این نظریه، به جای آن که «جمله- بنیاد» باشد، «متن- بنیاد» است، یعنی «متن» را به عنوان موضوع خود بررسی میکند؛ در این نظریه، متن به عنوان یک واحد معنایی تلقی میشودکه دارای مشخصههایی خاص است که هم موجب تمایز آن از «غیرمتن» میشوند و هم موجب میشوند که متن نه تنها در درون خود دارای پیوستگی معنایی باشد، بلکه با بافت موقعیت نیز تناسب داشته باشد. بر مبنای این فرض، معنا، محصول رابطهی بین نظام زبان و محیط اجتماعی تلقی میشود. با توجه به این نکات مهم، یکی از مشخصههای متون نوشتاری در نظام زبان که به نام «انسجام»، شناخته میشود، در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این بررسی، به طرق مختلف میتواند مورد استفادهی این چهار گروه واقع شود: (1) تولیدکنندگان متون نوشتاری در حوزهی ادبیات کودکان، (2) مدرسان زبان (خواه زبان فارسی و خواه زبان انگلیسی)، (3) مترجمان و (4) خوانندگان علاقمند به درک جنبههای زبانشناختی متون نوشتاری در زبان فارسی. در این بررسی، از روش یا الگوی تحلیلی معرفی شده در کتاب «انسجام در انگلیسی» (هلیدی و حسن، 1976) استفاده شده است. بر مبنای فرضیات این الگو، انسجام به منزلهی روابط معنایی موجود در بین جملات یک متن تلقی میشود. این روابط معنایی، به صورت سه نوع گره انسجامی مختلف تجلی پیدا میکنند: (1) دستوری، (2) پیوندی و (3) واژگانی. انسجام به عنوان منابع غیرساختاری نظام زبان برای تشکیل متن، به همراه منابع ساختاری تشکیل دهندهی متن که تحت عنوان ساختار موضوعی و ساختار اطلاعاتی بند (= جمله) شناخته میشوند، در نهایت موجب متنیت یک متن میشود؛ نتیجهی حاصل از متنیت یک متن نیز آن خواهد بود که مخاطبان آن متن خواهند توانست پیام مورد نظر آن را تا حد ممکن، به نحو مناسب تفسیر کنند. در تحقیق حاضر، از لحاظ دامنهی تحقیق، فقط گره «انسجام دستوری» مورد بررسی قرار گرفته است. این گره انسجامی شامل سه نوع مختلف است، که هر کدام به انواع فرعیتر طبقهبندی میشوند: (1) گره ارجاع (شامل ارجاع شخصی، ارجاع اشاری و ارجاع مقایسهای). (2) گره جانشینی (شامل جانشینی اسمی، جانشینی فعلی و جانشینی بندی). (3) گره حذف (شامل حذف اسمی، حذف فعلی و حذف بندی). هدف اصلی تحقیق حاضر که از نوع «تأییدی و کاربردی» محسوب میشود، از یک سو، بررسی امکان «وجود داشتن» و «بسامد وقوع» سه گره انسجامی مذکور در یک پیکرهی زبانی خاص و از سوی دیگر، اعتبارسنجی یافتههای تحقیقات پیشین مبنی بر وجود این گرههای انسجامی در متون نوشتاری مختلف در زبان فارسی بوده است. پیکرهی زبانی مورد بررسی در این تحقیق، متشکل از 15 پاراگراف به طور تصادفی انتخاب شده از میان 37 «داستان کوتاه» در حوزهی «ادبیات کودکان» است که در مجموعهی پنج جلدی «قصههای مجید» (مرادی کرمانی، 1367) به چاپ رسیدهاند. هدف از تحلیل گرههای انسجامی یک متن، این است که نشان داده شود که چرا یک متن خاص از دیدگاه خوانندگان/ شنوندگان خود به شیوهای خاص مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای مثال، تحلیل انسجام - در کنار تحلیل منابع ساختاری - نشان خواهد داد که چرا یک متن خاص، مبهم به نظر میرسد و این کار را با یافتن و سپس تحلیل قسمت یا قسمتهای ایجاد کنندهی ابهام در متن مورد نظر انجام خواهد داد. تحقیق حاضر، به منظور تبیین دقیق تحلیل انسجام، در پنج فصل تنظیم شده است. بر اساس جدول (5-16) در فصل پنجم، پاسخهای به دست آمده برای پرسشهای تحقیق، از قرار زیر است: (1) طبقهبندی ارائه شده از جانب هلیدی و حسن راجع به انواع گرههای انسجام دستوری - شامل ارجاع، جانشینی و حذف - که به طور مؤثر در تولید و درک متنِ پیوسته، دخالت دارند و چگونگی عملکرد آنها در متون زبان انگلیسی، طبق الگوی تحلیلی معرفی شده در کتاب «انسجام در انگلیسی» مورد بررسی قرار گرفته است، به طور کلی قابل انطباق با متون نوشتاری ادبیات داستانی در زبان فارسی میباشد. (2) بسامد وقوع هر یک از انواع گرههای انسجام دستوری در 214 گره انسجامی شناسایی شده در 102 جمله از 15 متن منتخب، بر حسب درصد به شرح زیر است: (2-1) ارجاع شخصی: (97/28)، ارجاع اشاری: (08/13)، ارجاع مقایسهای: (75/10). (2-2) جانشینی اسمی: (21/4)، جانشینی فعلی: (0)، جانشینی بندی: (47/0). (2-3) حذف اسمی: (11/34)، حذف فعلی: (61/5)، حذف بندی: (80/2). از میان نکات مختلف در بارهی آمار فوق، فقط به ذکر دو نکتهی اساسی اکتفا میشود: (1) بالا بودن بسامد وقوع گرههای ارجاع شخصی و اشاری در مقایسه با بسامد وقوع سایر گرهها، با توجه به زبان گفتاری قصهها که راوی آنها یک پسربچهی نوجوان به نام «مجید» است، قابل توجیه است. در این قصهها او بر مبنای دانش زبانی ذهنی خود راجع به نظام زبان فارسی، میکوشد تا با استفاده از گرههای انسجامی مناسب از قبیل «او»، «اینجا» «حالا» و غیره، یعنی از طریق ارجاع به بافت موقعیت، از بیان اطلاعات غیرضروری خودداری کرده، به این ترتیب موجب سرعت بخشیدن به فرآیند درک و تولید گفتار شود. (2) بالا بودن بسامد وقوع گره حذف اسمی، ناشی از حذف نهاد اختیاری در جمله در زبان فارسی است. به گفتهی ماهوتیان، حذف نهاد اختیاری، ناشی از ویژگی «ضمیراُفتان» بودن زبان فارسی از دیدگاه رده شناسی است. در این حالت، مشخصهی شخص و شمار نهاد محذوف از طریق شناسهی فعلی قابل بازیابی است. کلید واژهها: زبانشناسی سازگانی- نقشگرا، زبانشناسی سیستمی- نقشی، هلیدی، معنا، فرانقش اندیشگانی، فرانقش بینافردی، فرانقش متنی، امکانات معنایی، متن، پیوستگی معنایی، بافتِ موقعیت، انسجام دستوری، انسجام پیوندی، انسجام واژگانی، ساختار موضوعی، ساختار اطلاعاتی، متنیت، ارجاع، جانشینی، حذف، داستان کوتاه، ادبیات کودکان، ادبیات داستانی، رده شناسی.
    Abstract
    Indicative abstract The present research has been conducted on the basis of “systemic-functional linguistics. In this theory, which takes the text as its object of study, a text is regarded as a semantic unit with certain characteristics which make a text distinctive from a non-text. These characteristics make a text to be not only coherent, but also consistent with the context of situation. In the present research, one of the features of the written text known as “cohesion” has been studied through the analytical method or procedure presented in “Cohesion in English".(Halliday and Hasan, 1976). According to the assumptions of this procedure, cohesion is considered as the semantic relations which exist between the sentences of a text. These semantic relations are expressed in the form of three different cohesive ties: (1) the grammatical, (2) the conjunctive and and (3) the lexical. Cohesion, as the non-structural resources of language for text formation, along with the structural resources of language for text formation, will ultimately results in the textuality of a text. The outcome of the textuality of a text is that its addressees would be able to interpret it as appropriately. as possible. In the present research, the possibility of the existence and the frequency of the occurrence of three different cohesive ties and their subdivisions have been studied in a small language corpus: 15 randomly selected paragraphs from among 37 short stories printed in the five-volume set of “Majid’s Stories” (Moraadi Kermaani, 1367) The ties studied are as follows: (1) reference (personal, demonstrative, comparative), (2) substitution (nominal, verbal, clausal) and (3) ellipsis (nominal, verbal, clausal). The research results show that Halliday and Hasan's classification of different kinds of grammatical cohesive ties, as well as their explanations on how these ties function in English texts, is in general applicable to written fictions in Persian. Informative Abstract The present research has been conducted on the basis of “systemic-functional linguistics. According to this linguistic theory, developed by M. A. K. Halliday, the British linguist, the language system is structured in such a way that three kinds of meaning can be produced simultaneously, hence making it possible for natural language users to produce and understand different language texts. In this connection, the language system is said to be composed of three interrelated functional-semantic components called the language metafunctions: (1) the ideational metafunction, which is concerned with expression of content, (2) the interpersonal metafunction, which is concerned with the expression of one’s attitudes and judgements, and his/her motive in saying anything at all, and therefore uncovers the nature of the relationships between speaker/writer and listener/reader, and (3) the textual component, which makes possible the realization of the ideational and interpersonal components, and therefore, plays a crucial role in the formation of human culture. During human communication, messages or meanings combine an organization of content deployed according to the expressive and receptive needs of speaker/authors and listener/readers within conventions of discourse organization. The desired communication occurs when language users make a series of choices drawn from the meaning potential of their language, which help them to express themselves effectively. With regard to this point, this theory takes the text rather than sentence as its object of study. According to this theory, a text is regarded as a semantic unit with certain characteristics which make a text distinctive from a non-text. These characteristics make a text to be not only coherent, but also consistent with the context of situation. On the basis of this assumption by this theory, meaning is regarded as the product of the relationship between the language system and the social setting. With regard to such important issues, the present research decided to study one of the features of the written text known as “cohesion”. The results of this study can be used in different ways by the following four groups: (1) producers of written texts in the field of child literature, (2) language instructors (whether the Persian language or the English language), (3) translators and (4) readers interested in understanding the linguistic aspects of written texts in Persian. The method or procedure used for the analysis of cohesion in this study is the procedure presented in “Cohesion in English” (Halliday and Hasan, 1976). According to the assumptions of this procedure, cohesion is considered as the semantic relations which exist between the sentences of a text. These semantic relations are expressed in the form of three different cohesive ties: (1) the grammatical, (2) the conjunctive and (3) the lexical. Cohesion as the non-structural resources of language for text formation, along with the structural resources of language for text formation, known as (a) “thematic structure”, and (b) “information structure and focus” of the clause, will ultimately results in the textuality of a text. The outcome of the textuality of a text is that its reader(s)/ listener(s) would be able to interpret it as appropriately. as possible. As for the scope of the present research, only grammatical cohesion has been studied. This kind of cohesive tie includes three different subdivisions: (1) reference (personal, demonstrative, comparative), (2) substitution (nominal, verbal, clausal) and (3) ellipsis (nominal, verbal, clausal). The main goal of this research paper, which can be classified as a "confirmatory and applied" research, is, on the one hand, to investigate the possibility of the existence and the frequency of the occurrence of the above-mentioned cohesive ties in a certain language corpus, and on the other hand, to verify the validity of the findings of the previous research papers, claiming the existence of the above-mentioned cohesive ties in different written texts in Persian. The language corpus studied in this research consists of 15 randomly selected paragraphs from among 37 short stories in the field of child literature. These stories have been published in the five-volume set of “Majid’s Stories” written by Hooshang Moraadi Kermaani (1367). The purpose of the analysis of cohesion in a text - along with the analysis of structural resources - is to show why a text is interpreted by its reader(s)/ listener(s) in a certain way. The analysis of cohesion, for instance, will show why a text seems to be ambiguous; and in doing so, it will look for and then will analyze the part(s) causing ambiguity. In order to elaborate the analysis of cohesion, the present research has been organized in five chapters. According to table (5-16) in the final chapter, the answers to the research questions are as follows: (1) Halliday and Hasan's classification of different kinds of grammatical cohesive ties - which play a crucial role in the effective understanding and producing continuous text, hence whose functions in English texts has been studied through the analytical procedure presented in “Cohesion in English” - is in general applicable to written fictions in Persian. (2) The frequency of the occurrence of different kinds of grammatical cohesive ties in 214 cohesive ties found in 102 sentences in 15 selected paragraphs is by percent as follows: (2-1) Personal reference: (28/97), demonstrative reference: (13/08), comparative reference: (10/75) (2-2) Nominal substitution: (4/21), verbal substitution: (0), clausal substitution: (0/47) (2-3) Nominal ellipsis: (34/.11), verbal ellipsis: (5/61), clausal ellipsis: (2/80). From among different points relevant to the above-mentioned figures, only two points will be discussed: (1) High frequency of the personal and demonstrative reference cohesive ties, in comparison with other ties, is justifiable with reference to spoken mode of the language corpus which is narrated by a teenager named “Majid”. On the basis of his linguistic knowledge about Persian, and through the use of appropriate cohesive ties such as “he/she”, “here”, “now”, etc, - i.e. with reference to the context of situation - he tries to avoid stating unnecessary information while narrating his stories, hence contributing to speeding up the process of speech understanding and production. (2) High frequency of the occurrence of the nominal ellipsis is, to a large extent, the result of the ellipsis of the optional subject of the sentence in Persian. According to Mahootian, the ellipsis of the optional subject is due to the fact that Persian is typologically a pro-drop language. In such a case, the features of person and number of the elliptic subject can be recovered through personal endings in Persian Key Words: systemic-functional linguistics, Halliday, meaning, ideational metafunction, interpersonal metafunction, textual metafunction, meaning potential, text, coherence, context of situation, grammatical cohesion, conjunction, lexical cohesion, thematic structure, information structure, textuality, reference, substitution, ellipsis, short story, child literature, fiction, typology. .